پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

پاپتی . [ پ َ ] (ص مرکب ) در تداول عامیانه ،پابرهنه . || یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز.

پیام های کوتاه

  • ۲۶ دی ۹۸ , ۱۵:۳۸
    قاف

تو چه آیتی خدا را؟

چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۸ ق.ظ

پست وبلاگ یا رئوف



یا رئوف...


آیا از تاریخ درباره رزمنده دلاور و شجاعی نشان گرفته ای که دشمنان میدان کارزار را هم – به خاطر آنکه انسان هستند – دوست بدارد و تا آنجا در این مهرورزی پیش برود که به یاران خود آن ها را توصیه کند؟


... و آن گاه ده ها هزار نفری که به ناحق به خون وی تشنه بودند چنان با لطف خود شرمنده سازد؟ آنان شعله جنگی را بر افروختند، آب را به روی او بستند و به او پیغام دادند که آب را تا مرگ وی به روی او خواهند بست. و او آنان را از سرچشمه آب عقب راند و آن را بدست آورد و سپس همان دشمنان را، برای آشامیدن این آب دعوت کرد، همچنان که خود و یارانش و مرغان هوا از آن می خوردند و کسی مانع نمی شد و فرمود: پاداش مجاهد در راه خدا، افزون تر از آن کسی نیست که قدرت یابد و عفو کند. شاید کسی که عفو می کند و می بخشد تا مرتبه فرشتگان بالا رود.


او تا آنجا پیش می رود که بعد از سو قصد به جانش به یاران خود درباره قاتل خود چنین سفارش می کند: اگر ببخشید و درگذرید به پرهیزکاری نزدیک تر است!


جنگاوری دلیر، که در قلب او رشته های دلاوری شگفت و مردانگی بی مانند، با رشته های مهر و عطوفت شگفت انگیزش پیوند نا گسستنی داشت. او کسانی را که بر ضدش توطئه می چیدند، فقط مورد توبیخ و و سرزنش قرار داد، در حالی که قدرت داشت آن ها را از بین ببرد و نابود سازد و هنگامی که برای توبیخ به نزد آن ها رفته بود، سر برهنه، بی سلاح و تنها بود ولی آن ها همه غرق در سلاح بودند، تا آنجا که حتی صورت آنها در زیر پوشش سلاح ها نمی شد تشخیص داد... آنگاه با آنان از برادری انسانی و دوستی ها سخن گفت و بر حال آنها گریست که چرا در این راه گام بر می دارند، تا آنکه دید آنها فقط به خون وی تشنه هستند، ولی او با این که شمشیر طبقه بینوا و محروم بود، درنگ کرد، صبر و شکیبایی به خرج داد تا آنان جنگ را شروع کنند و پس از آن بود که همچون زمین لرزه ای سخت، آنان را در هم کوبید و مانند گردبادی سهمناک که ریگ های بیابان به هوا می برد، صفوفشان را از هم پاشید و پراکنده ساخت. او فقط کسانی را که یاغی و متجاوز و ستمگر بودند و قصدی جز فساد و زشتی و دشمنی نداشتند از پای در آورد و نابود ساخت و از آسیب زدن به کسانی که ندانسته به میدان آمده بودند دوری جست و چون در پایان نبرد، پیروز شد بر کشته هایشان صمیمانه گریست، در صورتی که آن ها کشته گان خود پرستی و هوس رانی بودند و همین زشتی و پستی بود که آنان را بدین راه کج و منحرف کشانیده بود ...


پی نوشت:


 ۱-  آنچه خواندید گوشه ای بود از کتاب " امام علی صدای عدالت انسانی"  نوشته جرج جرداق. این کتاب سرشار است از جملات تکان دهنده ای ست که عمق وجود آدمی را به آتش می کشد. هنوز البته سرگردان در فصل های اولش هستم. راستی چرا نباید یکی از ما شیعیان چنین شاهکاری بنگارد. مگر دوستی نزدیک ترین خویشاوندی نیست. مگر ادعای حب و شیعه بودنش را نداریم؟


اما این تحسین و تعریف یک مسیحی از مولای متقیان هم یک جنبه از اعجاز علی است. علی پدر هستی است و هستی یتیم او. علی هنوز هم بر انسان های این عصر صمیمانه اشک می ریزد و می گرید. این را مسافر نجف اگر خوب چشم دلش را باز کند خواهد دید و خواهد شنید. هنوز فریاد علی از محرابش در مسجد کوفه به گوش می رسد به همین دلیل است که زوار آن مکان شریف بی اختیار در مقابل آن محراب بند دلشان پاره می شود و به سوز و نوا می افتند. شب قدر و ضربت و فریاد فزت و رب الکعبه بهانه است برای همنوا شدن با علی در آن محراب. آری دوستی نزدیک ترین خویشاوندی است که به محض ورود به حرم مولا شرمندگی وجودت را فرا می گیرد که ای وای!!! ما شیعیان منتسب به علی هستیم و مایه شرمندگی او. ولی علی آغوش می گشاید. منتظرت بودم. خوش آمدی...


۲-  ایوان نجف عجب صفایی دارد.( بی تعارف: از این همه بقعه و حرم که زیارت کرده ام هیچ جایی صفای ایوان نجف را ندارد. مگر صحن و سرای حضرت زینب. وباید این طور باشد که زینب زین اب است).

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۱۱
پا پتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی