خوشبختی یعنی...
شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۳۵ ق.ظ
امروز دیرتر از همیشه راهی محل کارم شد.
دروغ چرا، حسش نبود.
آدم هایی که این ساعت از روز سرکار میرن، جنسشون با اونهایی که صبح زود میزنن بیرون فرق داره غالبا.
مخلص کلام بازاری اند.
سروکارشون با انواع افسام آدم هاست...
چک دارند، طلبکارند، بدهکارند...
با خودم فکر میکردم چقدر خوشبختم که لازم نیست با انواع اقسام آدم ها سروکله بزنم. نه حسشو دارم، نه روحیه شو.
خدا رو شکر که علیرغم همه سرشلوغی های کاری، با چند نفر آدم محدود که روحیه و نظام فکری شون رو درک می کنم، کار می کنم. گرچه قطعا درآمد یک آدم بازاری رو ندارم اما با همین شندرغاز، کار مورد علاقه ام رو انجام میدم.
همین بسه...
۹۸/۱۲/۱۷