پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

پاپتی . [ پ َ ] (ص مرکب ) در تداول عامیانه ،پابرهنه . || یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز.

پیام های کوتاه

  • ۲۶ دی ۹۸ , ۱۵:۳۸
    قاف


میلاد حضرت پیامبر مبارک...
اومدم اعتراف کنم و برم...
اعتراف می کنم که از گرانی بنزین اصلا ناراحت نشدم، چون انصافا ارزون بود. ارزون تر از آب معدنی!
ولی ناراحتم از مسئولین...
فرقی هم نمی کنه، دولت، مجلس، قوه قضائیه و سایرین...
که اغلبشون ملبس به لباس مقدس روحانیت هستند ولی فراموش کردند نباید به مردم دروغ گفت.
مدت ها همه در انواع مصاحبه ها، اعلام کرده اند دولت و مجلس و ... برنامه ای برای افزایش بهای بنزین ندارند. یا اذعان کرده اند، بهای بنزین در سال ۹۸ تغییری نخواهد کرد و ...
همه این مصاحبه ها و اخبار هم فی المجلس قابل جستجو و استخراج از اینترنته...
اما...
همین بزرگواران یک شبه، در سکوت خبری، آنهم به اسم شورای نمی دانم چی سران سه قوه، گند می زنند به هر آنچه قبلا گفته بودند.
قبل ترها حرف مرد سند بود. اعتبار داشت. از مسئولان نظام اسلامی، انتظار بیش از این بود. یا بهتر بگویم اصلا انتظار نمی رفت این رفتار.
با این اوصاف الان مردم به کدام یک از حرف های مسئولین اعتماد کنند؟؟
خوب که دقت می کنم می بینم بخدا مردم تقصیری ندارند که با کوچکترین شایعه، در این ۶ ماه اخیر، مقابل پمپ بنزین ها صف می کشند و ...
پی نوشت:
می شد دروغ نگفت. می شد اعلام کرد برنامه دولت متعاقبا برای افزایش قیمت بنزین اعلام خواهد شد و هزاران مدل توریه و ... دیگر.
تمت.


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۸ ، ۲۲:۴۱
پا پتی


صبح قهوه ام تمام شد. غروب حین برگشتن از محل کار، دیدم حال و حوصله رفتن تا پل کالج و خرید قهوه از قهوه ست را ندارم. سر خر را کج کردم سمت چهارراه استانبول و قهوه ریو...
گرچه خوب می دانم از لحاظ کیفیت قهوه، قهوه ست، یک سر و گردن بالاتر است...
اما بسوزد پدر تنبلی!
به سیاق همیشه، ۱۰۰ گرم روبوستای آسیاب شده سفارش دادم. خانم فروشنده اول دانه های آسیاب نشده قهوه را در پاکتی که تصویرش را می بینید ریخت و وزن کرد. با اضافه کردن چند دانه قهوه، عدد ترازوی دیجیتال روی ۱۰۰ ثابت شد.
قهوه را آسیاب کرد و مجدد در پاکت مالوف ریخت. در تمام این مدت من مست بوی تلخ قهوه و غرق تماشای انواع ابزار به عمل آوری این دم کردنی مخدر بودم و همکارم که از سر همراهی و رفاقت، یک ایستگاه از اتوبوس زودتر پیاده شده بود، معذب از بوی این دانه وارداتی قهوه ای رنگ فرنگی.
خانم فروشنده پاکت قهوه آسیاب شده را مجدد روی ترازو گذاشت. این بار ترازو عدد ۹۸ را نشان داد. آماده بودم که پاکت را منگنه کند و تحویلم بدهد. ۲ گرم چیزی نبود از منظر من... ولی فروشنده مجدد پاکت را برد پای آسیاب. اهرم تخلیه آسیاب را مجدد تکان داد. کمی پودر یا بهتر بگویم غبار قهوه داخل پاکت ریخت. دوباره ترازو و این بار عدد ۹۹! بخدا من راضی بودم ولی فروشنده رضایت نمی داد. مجددا ماجرا تکرار شد. اینبار ترازو عدد ۱۰۲ را نشان داد. پاکت را منگنه کرد و به همراه فاکتور تحویل صندوق دار داد.
همان لحظه ارمنی بودن صاحب مغازه و مسلمان بودم اکثریت، قلقلکم داد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۴۱
پا پتی


قضا و قدر روزگار بر این قرار گرفت که امروز نماز مغرب را در حسینیه کربلایی های گلوبندک بخوانم. اولین بار بود وارد این حسینیه نامی می شدم. علیرغم همه این سالها که محل گذرم بود!!!
فضا کاملا کربلایی است. عطری عجیب حسینیه را معطر کرده. مکبر و موذن کاملا با لحن نجفی اذکار را ادا می کنند. غالب نمازگزاران هم به سبک عراقی، بر خلاف ما ایرانی ها که کشدار، صلوات می فرستیم، جویده و تند ذکر صلوات می کنند.
اما شیرین ترین قسمت ماجرا، پذیرایی با چای عراقی از نمازگزاران پس از اقامه نماز، در صفوف بود که بسی چسبید واقعا...
اگر صاحب تجربه پیشین بودم، حتما دو استکان چای برمی داشتم که لذتی مضاعف ببرم...
حین خروج بر در و دیوار و معماری و تزئینات دقیق تر شدم...
تصویر سید صادق و سید محمد شیرازی تو ذوقم زد. ولی با دیدن عکس امام و آقا در کنارشان خودم را تسکین دادم.
خلاصه هر وقت دلتان هوای نجف و کربلا کرد، حسینیه کربلایی های گلوبندک شما را دقایقی میهمان آن حال و هوای معنوی می کند.
عکس را هم نادیده بگیرید.
خدابزرگه...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۹
پا پتی

از دوران دبیرستان توصیف غرب زدگی را شنیده بودم. همان ایام خیلی از کتاب های جلال را خواندم اما برای مطالعه غرب زدگی توفیق نداشتم. علیرغم اینکه چند بار از کتابخانه آنرا به امانت گرفتم یا یک جلد از آن را خریداری کردم...
اما این روزها که عزمم در مورد مطالعه کتاب هایی که از تاریخ خریدشان مدت ها گذشته، جزم است...
رفتم سراغش...
هنوز هم خیلی از تحلیل ها و تفسیرهای جلال از جامعه مصداق دارد. هنوز هم غالب نسخه های او برای عبور از غربزدگی، شفاست...
و البته چقدر در غالب موارد نزدیک است نسخه های جلال به نسخه های مقام معظم رهبری...
بخشی از این کتاب خیلی جالب بود. ببینید:
ما درست از آن روز که امکان شهادت را رها کردیم و تنها به بزرگداشت شهیدان قناعت ورزیدیم، دربان گورستان ها از آب درآمدیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۸
پا پتی


گفتا من آن ترنجم داستان زندگی مولاناست، از منظر و زبان حسام الدین چلبی که از مریدان خاص مولانا بوده و در سالهای پایانی زندگی وی، به عنوان خلیفه انتخاب می شود.
کتاب تالیف محمد قاسم زاده است و انتشارات روزبهان که همان انتشارات نادرابراهیمی است، آنرا چاپ کرده.
نثر کتاب روان و خواناست...
از پله پله تا ملاقات خدای عبدالحسین زرین کوب، روان تر است. قاسم زاده صرفا به داستان پرداخته و سعی کرده مانند زرین کوب، از ارائه تحلیل و نظریات ادبی دور بماند. در کتاب قاسم زاده بر خلاف کتاب زرین کوب، کمتر می توانید از ابیات و اشعار مولانا سراغ بگیرید.
اما از منظر من مهم ترین وجه ممیزه گفتا من آن ترنجم از پله پله تا ملاقات خدا، توصیف بسیار زیبا و رئال قاسم زاده از مجالس سماع و مکاشفات و حالات شخصی حسام الدین از سماع است. به گونه ای که مخاطب کاملا به ذهن حسام الدین هنگام سماع اشراف دارد.
از قاسم زاده پیش از این چیدن باد را هم خوانده ام. کتابی درباب زندگی رضاخان پهلوی. با تاکید بر دوران تبعید.آن هم داستانی است و خوانا...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۶
پا پتی


چه مرگتونه واقعا با این مدل لباس پوشیدن؟ بخدا سلیقه زیبا و عقل سلیم رو ازتون گرفتن!
خشتکتون که رسیده به زانو. رو ران شلوارتون هم که حسابی پاره پوره ست. اصلا چطوری اینو پاتون می کنید؟ انگشت پاتون موقع پوشیدن این شلوارا لای شلوار گیر نمیکنه؟ از جرز شلوار پشم و پیل پاتون رو میریزید بیرون که چی آخه؟ جوراب هم که قربونش برم، حشو و زایده. یه چیزی رو عین قایق پیدا کردید پاتونو می کنید توش از روش هم کتونی فسفری می پوشید!!!
فقط خدا نکنه چیزی تون زمین بیافته و بخواید خم بشید و اون چیز رو از زمین بردارید، اونوخته که از کمر بالاتون، البته دقیق تر بخوام بگم، یه کم از کمر پایین ترتون تا هر جایی که تصور کنید زده بیرون با همه کثافاتش!!! هزار جور خالکوبی موحش هم رو بازو و ساعد دستتونه...
حاضرم قسم بخورم نمی فهمید زیبایی و تناسب چیه... بخدا...
آراستگی هنره...
هنرمند باشیم.
با شما هستم آقای محترم. بله. با خود شما...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۴
پا پتی


مقتل امام حسین (ع) را علامه عسگری بسیار خوانا و مختصر به رشته تحریر درآورده...
برای من که اولین کتاب مقتل بود که توفیق مطالعه اش را داشتم، مطالعه این کتاب تجربه خوبی بود. اگرچه در برخی موارد مانند وداع امام حسین (ع) یا غارت خیمه ها، نویسنده سکوت کرده ولی شیوایی قلم و اختصار مباحث باعث جذابیت مضاعف کتاب شده...
اما مطالب مهم تر سلیقه بسیار خوب تیم هنری کتاب است. طرح جلد مفهومی بسیار زیبا و صفحه بندی حرفه ای و هنرمندانه کتاب در عین استفاده از تمام قابلیت های چاپ دورنگ جهت ارائه مباحث افزوده، در قالب پانوشت و تحشیه، به گونه ای که اولا سررشته مطلب از دست مخاطب خارج نشود و ثانیا مخاطب را سردرگم ننماید، به شدت تحسین برانگیز و قابل الگو برداری است.
خلاصه کتابی بود که حالمان را بهتر کرد. از لحاظ محتوا، گرافیک و چاپ کلی مطلب آموزنده برای من داشت.
ضمنا:
اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۳
پا پتی


امسال حضور در این اجتماع عظیم حسینی روزی ام نبود. گرچه تلاشی هم جهت حضور نکردم...
به علت تداخل کار و ملاحظه مرخصی و آلاخون والاخونی شش روزه ی اونجا رفتنم نیامد اصلا...
ولی دلم تنگ شد...
برای شور و حال شهر، برای بوی خون و اسفند و گوسفند که وقتی ترکیب می شوند، عجیب بوی خوشی در فضا متراکم می کنند...
برای کوفتگی بعد از ساعت ها ایستادن و سینه زدن، برای شلوغی و ازدحام سر خیابان فردوسی و برای قدم کوبیدن حین رجزخوانی کلامی.
ولی...
بعد از سی چند سال حضور در این مراسم روحانی، اعتراف می کنم پخش زنده تی وی، اینستا و ... یک هزارم حس موجود در مراسم را به بیننده انتقال نمی دهد. کمی غلیظ تر بخواهم بگویم می گویم حتی در مواقعی موجب وهن می شود. مخصوصا در چنین مراسمی با این حجم مخاطب، این سبک ویژه عزاداری و زبان غالب و رایج آن و البته بدتر از همه تلاش مذبوحانه مداح و دست اندرکاران برای پوشش همه انواع مخاطبان ملی و بین المللی.
دسته عزاداری حسینیه اعظم مراسم حاج محمود کریمی در چیذر نیست که مخاطب براحتی در حس و حال معنوی روضه قرار گیرد. گرچه حتی چیدر هم این گستره زمانی از آنتن تی وی را آنهم بطور زنده، پوشش نمی دهد...
گاهی باید از فضا و جو بیرون آمد و از بیرون قضاوت کرد.
گرچه شاید برای شمایی که هیچ گاه فضای ملموس این اجتماع را درک نکرده باشید، تی وی حظ بصری وافری را فراهم بیاورد ولی آنچه در رسانه می بینید، صرفا یک روکش ناقص مشمئز کننده است برای تبلیغ یک مراسم ناب حسینی!!!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۳
پا پتی


امشب وسط روضه هواشو کردم بدجور...
یک جنس دلتنگی خاص...
گرچه همین یک ساعت پیش تلفنی باهاش صحبت کرده بودم ولی دلم هواشو کرده...
نمی دونم حکمتش چیه که وسط روضه حضرت علی اکبر(ع)، آدم هوای باباشو کنه...
کاش تهران بود...
کاش من اونجا بودم...
قطعا لحظه ای در دیدارش تعلل نمی کردم...
وسط واحد خوندن حاجی، اینستا رو چک کردم...
حسینیه اعظم فیلم دسته فردا رو آپلود کرده...
جایی از فیلم با بابا مصاحبه کرده...
غربت بده...
خوب غربت هم بده...
الحمدلله علی کل حال

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۲
پا پتی


حضرت انبر قفلی تشریف دارند...
از اعزه و اوتاد.
مطلقا از این بزرگوار غافل نشوید.
علیکم با الانبر قفلی.
۹۹/۹ درصد از کارهاتون با کمک این بزرگوار حل میشه بعون الله...
اون یک درصد باقی مانده را هم یک آچار فرانسه با کمک انبرقفلی حل خواهد کرد قطعا...
برخی از اهل فنون ذوالفنون در مناجات های خود فرموده اند:
خداوندا، آنکه را انبر قفلی دادی چه ندادی و آنکه را انبر قفلی ندادی چه دادی؟
اگر جعبه ابزارتان مزین به انبر قفلی است که بسی سعادتمندید اگر نه که حتما سریعا یکی ابتیاع فرمایید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۱
پا پتی