پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

پاپتی . [ پ َ ] (ص مرکب ) در تداول عامیانه ،پابرهنه . || یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز.

پیام های کوتاه

  • ۲۶ دی ۹۸ , ۱۵:۳۸
    قاف

۱۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

خوشبحال پزشکا و پرستارا...
بهشون غبطه می خورم این روزها...
حس خوبیه، صحت و سلامتی را برای بیماران به ارمغان آوردن...

خوشبحال کسانی که بای نحو، در این ایام به مردم خدمت می کنند...

بدا به حال من و امثال من که پشت میزها، نمی دانیم چه کار می کنیم!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۴۷
پا پتی

نا امیدی بخش گذرای زندگی است...

بازنده عصر جدید
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۴۵
پا پتی

ساعت مچی دوست دارم...
قطعا اگر تمکن مالی داشتم، یک کلکسیونر ساعت می شدم...
از همون ابتدای کودکی اصرار داشتم که ساعت بیاندازم...
امروز که خیلی ها بواسطه موبایل از ساعت مچی چشم پوشی کردن، آدم های ساعت دار، خاص به نظر میان...
هنوز هم از ایستادن مقابل ساعت فروشی های حول و حوش پلاسکوی مرحوم و تماشای ساعت های اصیل و قیمتی سیکو و سیتیزن لذت می برم...
ساعت علاوه بر اعلام زمان، با انداختن در دست راست، نشانه ای از چپ دست بودنم است...
این موضوع احترام ساعت را برایم مضاعف می کند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۴۱
پا پتی

آدم ها معیار ارزیابی شون از بقیه متفاوته...
اصلا به تعداد آدم های روی زمین، معیار ارزیابی وجود داره...
مثلا فلانی که شخصیت بسیار مقبول و مورد اعتمادی از منظر منه، آقای x رو به عنوان گزینه ای دارای صلاحیت ویژه برای تصدی فلان پست معرفی کرده...
طرف رو منصوب کردن و به کار گماشتنش...
۲ سال یا شاید هم بیشتر از اون روز گذشته...
آقای x در آن پست هیچ کارایی نداشته...
اصلا موفق نبوده...
اعتماد من به معرف خدشه دار نشده ولی به این نتیجه رسیدم که معیار او با معیار من فرق دارد...
معرف هر قدر هم در کارش موفق و امین و متخصص باشد در کار من تخصص نخواهد داشت و شناخت کاملی از شرایط و ویژگی های تصدی آن شغل نمی تواند داشته باشد...
فلذا اعتماد ۱۰۰ درصد و تکیه به ارزیابی دیگران کار درستی نیست...
معیارهای هر کس ویژه خودش بوده و قابل تعمیم مطلق نیست...
موضوع موضوع فراگیری است...
از انتخاب شغل و همسر تا انتخاب های بزرگتر!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۴۱
پا پتی

سالها پیش وقتی بچه بودم و مدرسه می رفتم...
وبا شایع شده بود ...
یادمه مادرم آب رو می جوشوند و میریخت تو قمقمه...
تاکید داشت از آب لوله کشی مدرسه و آبخوری آب نخوریم...
همه مادرها اینطور بودند. همه دانش آموزا هم قمقمه می آوردند مدرسه. در انواع اقسام مدل ها...
طرف کتاب ها رو با کش میبست و کیف نمیاورد ولی قمقمه رو حتما با خودش میاورد...
وبا با اون اوضاع بهداشتی و فرهنگی دهه شصت و هفتاد، با همه دارو و امکانات نداشته، آسیبی به ما نزد...
این که یه جور آنفولانزاست...
بره یه قل دوقل بازی کنه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۴۰
پا پتی

آدم ها دقیقا لحظه ای که احساس می کنند در مترو ممکنه بسته بشه و از قطار جا بمونند...
وحشی می شوند.
همین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۴۰
پا پتی

هی می خوام غر نزنم...
نمیشه...
طرف پیشنهاد کار پژوهشی میده...
معیار جبران زحمتش، تعداد کلمات خروجی پژوهشه...
یعنی شما هیچی نخون، ولی صدهاصفحه خزعبل بنویس...
خدا تومن بزن به جیب...
عوضش هزارها صفحه بخون، یک صفحه خروجی به درد بخور بده...
بهت چی میدن به عنوان دستمزد؟
بوی گوز بز!!!
افساد فی الارض اینه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۹
پا پتی

کسانی که اهل طبیعت گردی و کوهستان یا اهل جبهه و جنگ هستند، غالبا بسیار با پدیده توالت صحرایی مواجه می شوند، یک چهاردیواری ساخته شده با ۴ علمک چوبی یا فلزی که با گونی محصور میشود. درحالت متمدن البته از تیرچه بلوک هم استفاده می گردد.
این قبیل فضاها غالبا از فیض در محروم بوده و با یک تکه گونی یا پارچه که انتهای آن با سنگریزه جهت جلوگیری از اهتزاز، مزین شده، در دار می شوند.
سوراخ های درشت، در چهاردیواری این فضا، از جمله شاهکارهای معماری محسوب می شوند چرا که از قدرت تخریب بادهای صحرا و کوهستان در برابر این بنای متزلزل کاسته و بر استحکام آن می افزایند. از طرفی شاید نقش تهویه را هم به خوبی ایفا می کنند. توالت های صحرایی غالبا سقف ندارند و چراغشان روزها نور خورشید و شبها تلالو ماه و ستارگان است.
تامین آب در این سرویس های بهداشتی اغلب با کمک آفتابه یا بطری های آب معدنی آنهم به صورت اکسترنال تامین می شود. یک چشمه آب یا رودخانه ای در فاصله نه چندان نزدیک به بیت الخلا منبع تامین آب برای طهارت مراجعه کنندگان است. شایان ذکر است بنابر ملاحظات بهداشتی، این wc ها را در فاصله ای دورتر از منابع آبی بنا می کنند.
اما یکی از وجوه عمده تمایز این توالت ها، با توالت های رایج، محل دفع فضولات یا اصطلاحا کاسه توالت است. چاهی به عمق نیم متر تا سه متر برای این منظور حفر می شود. عمل دفع بالای این چاه صورت میگیرد. جذب مواد نیز از طریق خاک انجام می شود. فضولات آبکی که براحتی جذب خاک می شوند ولی سایر فضولات تا مدت ها در فضای متعفن چاه جا خشک می کنند و روی هم تلنبار می شوند. البته در محلهای صاحب دار و تحت نظارت بهداشت، هر از چندگاهی پودرها و مواد ضدعفونی کننده و تجزیه کننده، به چاه ریخته می شود تا فساد سریعتر انجام شود.
وضع این سرویس ها در گرمای تابستان بواسطه حضور انواع حشرات مهوع تر می شود. انواع حشرات ضمن نشستن و تماس با انواع فضولات، سر و صورت و سایر اعضای لخت شما را مورد عنایت چندشناک خود قرار می دهند....
به گونه ای که گاهی صدای ویز ویز مگس های این توالت ها دم گوش شما، می شود کابوس شبانه تان...
اما علاوه بر فضولات مایع و جامد و امولوسیون، کف چاه این سرویس ها که مانند قبری کوچک حفر می شوند، گاها اشیائ ارزشمندی نیز دیده می شود. وسایلی که از جیب کوهنوردان و طبیعت گردان در دل شب یا گرمای روز درون چاه افتاده و صاحب آن به واسطه تاریکی یا کثافت فضا، متوجه افتادن آنها نشده است...
کف این سرویس ها غالبا خاکی بوده و در نسخه های متمدن و پیشرفته از بتون نیز استفاده می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۹
پا پتی

سلام
صدای مرا از قطار صبحگاهی تهران- فیلان می شنوید...
ساعت ۶/۲۰ است، غالب مسافران در حالی که اغلب لباس های گرم و پالتوها و کاپشن های خود را بر تن دارند،  مشغول کلنجار رفتن با  مدل خوابیدن خود روی صندلی های غیر منعطف  قطار هستند...
همین الان مامور خدوم قطار با چرخش سر رسید و  به گونه ای که صدایش مزاحم ملت خواب آلود نشود،  گفت: چایی، نسکافه!
پیرزن جلویی ام که سعی کرده به زور آرایش و لباس های امروزی و جوانانه، سن خود را کمتر از معمول نشان دهد، چای خرید.  یحتمل با کیک.
دو تا چای تلمبه ای با دو تا کیک شد ۱۰ تومن!
تورم بیداد می کند.
پیرزن دست های کارکرده، فرسوده و پر از لک دارد...
تنها راه تشخیص سن و سال ایشان برای منی که پشت سرش نشستم همین است...
والا به توجه به پوشش اش، حتما چند ده سالی در محاسبه سن اشتباه می کردم...

 


بعد از ۶ ساعت رسیدیم...
بخاری قطار سگ صاحاب هم خراب بود
۶ ساعت با کاپشن زمستونی روی صندلی ننشستید، تا پوزیشن نشستن یادتون بره...
همه اینها جهندم!
غرولندهای پیرمرد یک کلیه ای پشت سرم و تماس های مکررش با راه اهن، پلیس ۱۱۰  و اورژانس من باب شکایت از سرد بودن دمای قطار،  روحا مچاله ام کرد کلا...
دل و دماغ عقد ندارم.
مگر ناهار به وجدم بیاره!
امیدوارم سریلند و پیروز باشم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۸
پا پتی

یه ضبط صوت کاست خور دارم...
آیوا
۱۰۰ وات
دوکاسته
دو لب!
مدت ها بود نوار که میانداختم، صدا کیفیت مناسبی نداشت.  خود به خود و به مرور زمان صدا ضعیف می شد...
امروز یهو به ذهنم حواله شد که مثل گذشته ها، هدش رو با ادکلن و پنبه بشورم...
ضبط که درست شد، هیچ!
الان نوار و ضبط و دستهام، همه بوی ادکلن میدن!
لامصب این ادکلنه رو لباس ، برا مهمونی این ماندگاری رو نداره که الان رو ضبط و نوار و دستم داره!!!
بخدا...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۶
پا پتی