پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

پاپتی . [ پ َ ] (ص مرکب ) در تداول عامیانه ،پابرهنه . || یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز.

پیام های کوتاه

  • ۲۶ دی ۹۸ , ۱۵:۳۸
    قاف

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است


صبح قهوه ام تمام شد. غروب حین برگشتن از محل کار، دیدم حال و حوصله رفتن تا پل کالج و خرید قهوه از قهوه ست را ندارم. سر خر را کج کردم سمت چهارراه استانبول و قهوه ریو...
گرچه خوب می دانم از لحاظ کیفیت قهوه، قهوه ست، یک سر و گردن بالاتر است...
اما بسوزد پدر تنبلی!
به سیاق همیشه، ۱۰۰ گرم روبوستای آسیاب شده سفارش دادم. خانم فروشنده اول دانه های آسیاب نشده قهوه را در پاکتی که تصویرش را می بینید ریخت و وزن کرد. با اضافه کردن چند دانه قهوه، عدد ترازوی دیجیتال روی ۱۰۰ ثابت شد.
قهوه را آسیاب کرد و مجدد در پاکت مالوف ریخت. در تمام این مدت من مست بوی تلخ قهوه و غرق تماشای انواع ابزار به عمل آوری این دم کردنی مخدر بودم و همکارم که از سر همراهی و رفاقت، یک ایستگاه از اتوبوس زودتر پیاده شده بود، معذب از بوی این دانه وارداتی قهوه ای رنگ فرنگی.
خانم فروشنده پاکت قهوه آسیاب شده را مجدد روی ترازو گذاشت. این بار ترازو عدد ۹۸ را نشان داد. آماده بودم که پاکت را منگنه کند و تحویلم بدهد. ۲ گرم چیزی نبود از منظر من... ولی فروشنده مجدد پاکت را برد پای آسیاب. اهرم تخلیه آسیاب را مجدد تکان داد. کمی پودر یا بهتر بگویم غبار قهوه داخل پاکت ریخت. دوباره ترازو و این بار عدد ۹۹! بخدا من راضی بودم ولی فروشنده رضایت نمی داد. مجددا ماجرا تکرار شد. اینبار ترازو عدد ۱۰۲ را نشان داد. پاکت را منگنه کرد و به همراه فاکتور تحویل صندوق دار داد.
همان لحظه ارمنی بودن صاحب مغازه و مسلمان بودم اکثریت، قلقلکم داد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۴۱
پا پتی


قضا و قدر روزگار بر این قرار گرفت که امروز نماز مغرب را در حسینیه کربلایی های گلوبندک بخوانم. اولین بار بود وارد این حسینیه نامی می شدم. علیرغم همه این سالها که محل گذرم بود!!!
فضا کاملا کربلایی است. عطری عجیب حسینیه را معطر کرده. مکبر و موذن کاملا با لحن نجفی اذکار را ادا می کنند. غالب نمازگزاران هم به سبک عراقی، بر خلاف ما ایرانی ها که کشدار، صلوات می فرستیم، جویده و تند ذکر صلوات می کنند.
اما شیرین ترین قسمت ماجرا، پذیرایی با چای عراقی از نمازگزاران پس از اقامه نماز، در صفوف بود که بسی چسبید واقعا...
اگر صاحب تجربه پیشین بودم، حتما دو استکان چای برمی داشتم که لذتی مضاعف ببرم...
حین خروج بر در و دیوار و معماری و تزئینات دقیق تر شدم...
تصویر سید صادق و سید محمد شیرازی تو ذوقم زد. ولی با دیدن عکس امام و آقا در کنارشان خودم را تسکین دادم.
خلاصه هر وقت دلتان هوای نجف و کربلا کرد، حسینیه کربلایی های گلوبندک شما را دقایقی میهمان آن حال و هوای معنوی می کند.
عکس را هم نادیده بگیرید.
خدابزرگه...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۹
پا پتی

از دوران دبیرستان توصیف غرب زدگی را شنیده بودم. همان ایام خیلی از کتاب های جلال را خواندم اما برای مطالعه غرب زدگی توفیق نداشتم. علیرغم اینکه چند بار از کتابخانه آنرا به امانت گرفتم یا یک جلد از آن را خریداری کردم...
اما این روزها که عزمم در مورد مطالعه کتاب هایی که از تاریخ خریدشان مدت ها گذشته، جزم است...
رفتم سراغش...
هنوز هم خیلی از تحلیل ها و تفسیرهای جلال از جامعه مصداق دارد. هنوز هم غالب نسخه های او برای عبور از غربزدگی، شفاست...
و البته چقدر در غالب موارد نزدیک است نسخه های جلال به نسخه های مقام معظم رهبری...
بخشی از این کتاب خیلی جالب بود. ببینید:
ما درست از آن روز که امکان شهادت را رها کردیم و تنها به بزرگداشت شهیدان قناعت ورزیدیم، دربان گورستان ها از آب درآمدیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۸
پا پتی


گفتا من آن ترنجم داستان زندگی مولاناست، از منظر و زبان حسام الدین چلبی که از مریدان خاص مولانا بوده و در سالهای پایانی زندگی وی، به عنوان خلیفه انتخاب می شود.
کتاب تالیف محمد قاسم زاده است و انتشارات روزبهان که همان انتشارات نادرابراهیمی است، آنرا چاپ کرده.
نثر کتاب روان و خواناست...
از پله پله تا ملاقات خدای عبدالحسین زرین کوب، روان تر است. قاسم زاده صرفا به داستان پرداخته و سعی کرده مانند زرین کوب، از ارائه تحلیل و نظریات ادبی دور بماند. در کتاب قاسم زاده بر خلاف کتاب زرین کوب، کمتر می توانید از ابیات و اشعار مولانا سراغ بگیرید.
اما از منظر من مهم ترین وجه ممیزه گفتا من آن ترنجم از پله پله تا ملاقات خدا، توصیف بسیار زیبا و رئال قاسم زاده از مجالس سماع و مکاشفات و حالات شخصی حسام الدین از سماع است. به گونه ای که مخاطب کاملا به ذهن حسام الدین هنگام سماع اشراف دارد.
از قاسم زاده پیش از این چیدن باد را هم خوانده ام. کتابی درباب زندگی رضاخان پهلوی. با تاکید بر دوران تبعید.آن هم داستانی است و خوانا...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۶
پا پتی