پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

پاپتی . [ پ َ ] (ص مرکب ) در تداول عامیانه ،پابرهنه . || یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز.

پیام های کوتاه

  • ۲۶ دی ۹۸ , ۱۵:۳۸
    قاف

۲۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است


چه مرگتونه واقعا با این مدل لباس پوشیدن؟ بخدا سلیقه زیبا و عقل سلیم رو ازتون گرفتن!
خشتکتون که رسیده به زانو. رو ران شلوارتون هم که حسابی پاره پوره ست. اصلا چطوری اینو پاتون می کنید؟ انگشت پاتون موقع پوشیدن این شلوارا لای شلوار گیر نمیکنه؟ از جرز شلوار پشم و پیل پاتون رو میریزید بیرون که چی آخه؟ جوراب هم که قربونش برم، حشو و زایده. یه چیزی رو عین قایق پیدا کردید پاتونو می کنید توش از روش هم کتونی فسفری می پوشید!!!
فقط خدا نکنه چیزی تون زمین بیافته و بخواید خم بشید و اون چیز رو از زمین بردارید، اونوخته که از کمر بالاتون، البته دقیق تر بخوام بگم، یه کم از کمر پایین ترتون تا هر جایی که تصور کنید زده بیرون با همه کثافاتش!!! هزار جور خالکوبی موحش هم رو بازو و ساعد دستتونه...
حاضرم قسم بخورم نمی فهمید زیبایی و تناسب چیه... بخدا...
آراستگی هنره...
هنرمند باشیم.
با شما هستم آقای محترم. بله. با خود شما...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۴
پا پتی


مقتل امام حسین (ع) را علامه عسگری بسیار خوانا و مختصر به رشته تحریر درآورده...
برای من که اولین کتاب مقتل بود که توفیق مطالعه اش را داشتم، مطالعه این کتاب تجربه خوبی بود. اگرچه در برخی موارد مانند وداع امام حسین (ع) یا غارت خیمه ها، نویسنده سکوت کرده ولی شیوایی قلم و اختصار مباحث باعث جذابیت مضاعف کتاب شده...
اما مطالب مهم تر سلیقه بسیار خوب تیم هنری کتاب است. طرح جلد مفهومی بسیار زیبا و صفحه بندی حرفه ای و هنرمندانه کتاب در عین استفاده از تمام قابلیت های چاپ دورنگ جهت ارائه مباحث افزوده، در قالب پانوشت و تحشیه، به گونه ای که اولا سررشته مطلب از دست مخاطب خارج نشود و ثانیا مخاطب را سردرگم ننماید، به شدت تحسین برانگیز و قابل الگو برداری است.
خلاصه کتابی بود که حالمان را بهتر کرد. از لحاظ محتوا، گرافیک و چاپ کلی مطلب آموزنده برای من داشت.
ضمنا:
اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۳
پا پتی


امسال حضور در این اجتماع عظیم حسینی روزی ام نبود. گرچه تلاشی هم جهت حضور نکردم...
به علت تداخل کار و ملاحظه مرخصی و آلاخون والاخونی شش روزه ی اونجا رفتنم نیامد اصلا...
ولی دلم تنگ شد...
برای شور و حال شهر، برای بوی خون و اسفند و گوسفند که وقتی ترکیب می شوند، عجیب بوی خوشی در فضا متراکم می کنند...
برای کوفتگی بعد از ساعت ها ایستادن و سینه زدن، برای شلوغی و ازدحام سر خیابان فردوسی و برای قدم کوبیدن حین رجزخوانی کلامی.
ولی...
بعد از سی چند سال حضور در این مراسم روحانی، اعتراف می کنم پخش زنده تی وی، اینستا و ... یک هزارم حس موجود در مراسم را به بیننده انتقال نمی دهد. کمی غلیظ تر بخواهم بگویم می گویم حتی در مواقعی موجب وهن می شود. مخصوصا در چنین مراسمی با این حجم مخاطب، این سبک ویژه عزاداری و زبان غالب و رایج آن و البته بدتر از همه تلاش مذبوحانه مداح و دست اندرکاران برای پوشش همه انواع مخاطبان ملی و بین المللی.
دسته عزاداری حسینیه اعظم مراسم حاج محمود کریمی در چیذر نیست که مخاطب براحتی در حس و حال معنوی روضه قرار گیرد. گرچه حتی چیدر هم این گستره زمانی از آنتن تی وی را آنهم بطور زنده، پوشش نمی دهد...
گاهی باید از فضا و جو بیرون آمد و از بیرون قضاوت کرد.
گرچه شاید برای شمایی که هیچ گاه فضای ملموس این اجتماع را درک نکرده باشید، تی وی حظ بصری وافری را فراهم بیاورد ولی آنچه در رسانه می بینید، صرفا یک روکش ناقص مشمئز کننده است برای تبلیغ یک مراسم ناب حسینی!!!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۳
پا پتی


امشب وسط روضه هواشو کردم بدجور...
یک جنس دلتنگی خاص...
گرچه همین یک ساعت پیش تلفنی باهاش صحبت کرده بودم ولی دلم هواشو کرده...
نمی دونم حکمتش چیه که وسط روضه حضرت علی اکبر(ع)، آدم هوای باباشو کنه...
کاش تهران بود...
کاش من اونجا بودم...
قطعا لحظه ای در دیدارش تعلل نمی کردم...
وسط واحد خوندن حاجی، اینستا رو چک کردم...
حسینیه اعظم فیلم دسته فردا رو آپلود کرده...
جایی از فیلم با بابا مصاحبه کرده...
غربت بده...
خوب غربت هم بده...
الحمدلله علی کل حال

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۲
پا پتی


حضرت انبر قفلی تشریف دارند...
از اعزه و اوتاد.
مطلقا از این بزرگوار غافل نشوید.
علیکم با الانبر قفلی.
۹۹/۹ درصد از کارهاتون با کمک این بزرگوار حل میشه بعون الله...
اون یک درصد باقی مانده را هم یک آچار فرانسه با کمک انبرقفلی حل خواهد کرد قطعا...
برخی از اهل فنون ذوالفنون در مناجات های خود فرموده اند:
خداوندا، آنکه را انبر قفلی دادی چه ندادی و آنکه را انبر قفلی ندادی چه دادی؟
اگر جعبه ابزارتان مزین به انبر قفلی است که بسی سعادتمندید اگر نه که حتما سریعا یکی ابتیاع فرمایید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۱
پا پتی


دیشب ایران مال بودم.
به بهانه برگزاری نمایشگاه کیف و کفش چرم و الخ...
ضمن نقد جدی به تبلیغات گسترده این نمایشگاه کذایی که علی الظاهر فقط برای حضور پررنگ مردم جهت بازدید از پروژه عظیم (به معنای واقعی)، ایران مال بود، باید گفت...
غالب مردم، علی رغم آنچه تبلیغات می شود و می شنویم و به نظر می رسند، مذهبی هستند، الحمدلله...
چرا؟
مشت نمونه خروار. سر صلوه مغرب، همه نمازخانه های ایران مال، مالامال از انواع آدم ها بود. از فکل زده سه تیغ تا ریشوی دمپایی پوش. جالب تر، مقید بودن جماعت به نماز اول وقت بود. مذهبی بودن ما جماعت در چنین بزنگاه هایی خیلی به چشم می آید. امتحان کنید. هر جا هستید موقع نماز، سری به نمازخانه ها بزنید. طیف رنگین کمانی اهل نماز اقلا در بخش مردانه خیلی به چشم می آید. مخصوصا مناطق بالاشهر یا لاکچری اصطلاحا.
حالا چرا حضور این مردم اهل نماز در مساجد کمرنگتر است یا رغبتشان به نماز جماعت کمتر...
بحثی است که در مجال دیگری شاید به آن بپردازم ان شاالله...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۰
پا پتی


سه دیدار
کتابی دوجلدی با عنوان سه دیدار.
جلد سوم این سه گانه به دلایل نامعلومی مفقود است ظاهرا...
کتاب نثر خوبی دارد. داستانی. اما مخاطب را اسیر نمی کند. مخاطب با داستان گره نمی خورد. شاید چون داستان شلخته است. برش هایی از مقاطع زمانی زندگی امام راحل از کودکی تا نوفل لوشاتو به صورت گذرا...
کتاب مالامال از پرش های زمانی و محتوایی است. از کودکی امام به ذهنیات نویسنده، از ذهنیات نویسنده به دوران جوانی امام و بعد دوباره کودکی.
این خصیصه کتاب، خواننده ای چون من را که به خواندن داستان های خطی بیشتر عادت دارم و آن سبک بیشتر می پسندم، آزار می دهد.
ضمنا در تمام مدت مطالعه نتوانستم با مباحثی از کتاب که با عنوان دیدار اول تیتر خورده اند، رابطه بگیرم. اصلا نفهمیدم چیستند.... گویی بحث از عالم ذر است! همه را گذشتم. خوانده یا نخوانده. حتی حوصله مطالعه روزنامه ای اش را هم نداشتم. به گمان فقط باید خود ابراهیمی توضیح دهد این فصول چیستند.
ضمنا نگاه نویسنده یا مورخ به آیت الله بروجردی را نپسندیدم. نگاه تندی بود به مرجعیت عالم تشیع. ای بسا کمی باید محترمانه تر می بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۳۹
پا پتی


بلاخره تمام شد.
رمانی ۸۰۰ صفحه ای که ظاهرا انتشارات نگاه، فقط آنرا ۲۷ بار چاپ کرده...
داستانی به شدت زنانه و زنانه پسند...
مطول و دارای حشو و اضافات زاید.
به ضمیمه تلاش نویسنده برای اظهار فضل و ارائه معلومات خود در جای جای داستان.
اما یک دائره المعارف خوب از ضرب المثل ها و تمثیل های فارسی.
نویسنده خیلی خوب و بجا از ضرب المثل ها و تمثیل های فارسی در داستان استفاده کرده. به گونه ای که علاوه بر آشنایی با عبارات تمثیلی، محل کاربرد و منظور تمثیل نیز بخوبی روشن می شود.
خلاصه من نپسندیدم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۳۷
پا پتی


خیلی حالم خوب بود!!!
عباس و مرگان هم مزید بر علت شدند...
چقدر تلخ است نبودن سلوچ!
سگ صاحاب اینقدر خوب نوشته که نمی شود کنارش گذاشت...
ای لعنت به بیکاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۳۶
پا پتی

گاهی با کمترین امکانات می توان تبلیغ دین کرد. تکه ای کاغذ که روی یک زنبیل یا ساک دستی منگنه یا سنجاق شده است، شاید تلنگری باشد برای کسی که مبتلی به یک رذیله یا سیئه است.
ساکی که همواره از خالی پر است ولی نمای بیرونی آن پر است از معنا و محتوا...
و صاحب ساک، هر روز این ساک را از خالی پر می کند تا بهانه ای باشد برای حملش و اجرای فریضه امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
چند باری با این ساک و حامل آن مواجه شده ام. معمولا حامل ساک با آن رفتار خاصش مورد توجه قرار می گرفت ولی دیروز وقتی ساک را به دور از صاحبش در گوشه ای از مسجد دیدم، ساک را بدون صاحب ساک قضاوت کردم. کار قشنگی است. چرا فکر می کنیم همواره باید یک برند یا کمپانی را روی چنین محصولاتی تبلیغ کنیم؟ یعنی نمی شود با چاپ یک حدیث یا بیان معنوی روی چنین محصولاتی، فرهنگ ساز بود! فرهنگ سازی شاید خیلی ایده آل باشد ولی اقل مزیت این کار گفتمان سازی است...
ساک دستی هم می تواند رسانه باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۳۵
پا پتی