پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

پاپتی . [ پ َ ] (ص مرکب ) در تداول عامیانه ،پابرهنه . || یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز.

پیام های کوتاه

  • ۲۶ دی ۹۸ , ۱۵:۳۸
    قاف

۲۰ مطلب با موضوع «کرونا» ثبت شده است

📆 چهارشنبه اول مرداد 1399
روح الله رجایی را مطلقا نمی شناسم. آخرین بار روزنامه جام جم را در ایام دبیرستان خریده و تورق کرده ام. اتصالی هم به هلال احمر ندارم. جز یک دوره آموزش کمک های اولیه، در سال هفتاد و خرده ای. حتی صفحه اینستاگرامش را هم فالو نداشتم. وقتی مبتلی شد، نم نمک رفقای رسانه ای اش، که اغلبشان را فالو دارم، شروع کردند به ختم قرآن و زیارت برای شفایش. از همان روز حسادت کردم و به این فکر کردم که چقدر خوب می شد اگر من هم چند تا از این خبرنگاران و فعالین فضای مجازی را به عنوان دوست و رفیق برمی گزیدم ...! گرچه رفقای خودم هم در این وانفسای کرونا، چندماه یکبار هم آماری از من دور از وطن نمی گیرند که سالمم یا مبتلی و البته متقابلا من هم آنقدر بی معرفت هستم که آماری از آنها نگیرم. هر کدام در کنج زندگی مشغول بازی خودمانیم. فقط به رفاقت شهره ایم!
تا روزی که مرحوم شد. خبرش را صبح دیدم. باز هم عین خیالم نبود.
ولی دم ظهر، بعد از نماز ظهر، صوت منتشر شده از روح ا... حسابی تکانم داد.
 هر جا دلت گرفت بگو جان. بگو یا حسین. توکلت به خدا باشه. تو که تنها نیستی. تو که بیکس نیستی. توکلت به خدا باشه ... ناامید شیطانه ...
با آن لهجه ریز مشهدی، وقتی حرف میزد، احساس کردم رفیق خودمه. داره منو دلداری میده. احساس کردم با منه.
شروع کردم زار زار گریه کردن. پشت میزم، تو محل کار، چشمهایم شد کاسه خون!
چقدر دلم چنین رفیقی خواست!
شب کنجکاوتر شدم. پروفایلش را شخم زدم. خاطرات دوستانش را خواندم. دنبال وجه قرابت می گشتم. دست آخر معما را با دو جواب حل کردم:
احب ا... من احب حسینا.
حاج اصغر زنجانی، آن پیرغلام روشن دل، خیلی وقت ها زبان می گیرد و می گوید: حسینچینین ورثه سی، حسینچی دی. حسینچی، شاید از معدود واژه ها باشد که معادل فارسی اش، معنای لفظ ترکی را نمی دهد. حسینچی ورثه حسینچی است.
هر آنکسی که قدم زد در آستان حسین
عزیز هر دو جهان شد، قسم به نام حسین.
خلوص و اخلاص. جایی آقا، در وصف غوغای بوجود آمده بعد از شهادت شهید حججی گفته بود: " یک خصوصیّتی در این جوان وجود داشته، اخلاص این جوان و آن نیّت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و ... این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد."
روح الله قطعا مخلص بود که اینطور دل ها را منقلب کرد. خیلی ها ندیده و نشناخته برایش گریه کردند. این را از نوشته های شما فهمیدم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۳
پا پتی


📆 یک شنبه 29 تیر 99
امروز آنچه می ترسیدیم بر سرمان آمد. اعلام شد، مراسم مسلمیه حرم حضرت عبدالعظیم برگزار نمی شود.
 تا دیروز اگر در مورد برگزاری مراسمات محرم و چند و چون برگزاری آن در ایام شیوع این ویروس، سوال می شد، اولین نکته که به ذهن متبادر میشد، برگزاری مسلمیه حرم حضرت عبدالعظیم بود. مواجهه مسئولین و دست اندرکاران با این مراسم می توانست شاخص خوبی برای سایر مراسم ها باشد. چرا که قدمت و اصالت این مراسم، در کنار برگزاری آن در فضای باز، می توانست بهانه خوبی برای متولیان امر هیئت و روضه باشد. کافی بود، مسیر حرکت دسته های عزاداری را از بازار به یکی از خیابان های پت و پهن اطراف حرم که محوطه پارکینگی هم دارند، انتقال دهند. با این تدبیر اولا مشکل سرپوشیده بودن بازار و ثانیا رعایت فاصله فیزیکی حل میشد. صحن و حرم هم که بحمدالله اینقدر بزرگ هست که بتوان از تمرکز مردم در یک صحن و رعایت نکردن فاصله فیزیکی، جلوگیری کرد.
نمی دانم متولیان حرم ترسیده یا تنبلی کرده اند یا مسئولین وزارت بهداشت، زورشان چربیده. هرچه هست، فعلا اولین آوردگاه فصل محرم را کرونا پیروز شد.
 البته اوضاع محرم با ماه رمضان قابل قیاس نیست. قطعا محرم پرکش و قوسی خواهیم داشت. در این بین خدا به داد اهالی، صاحبنظران و متولیان فرهنگ و معنویت برسد. طراحی و تدوین مراسمات و برنامه های جایگزین برای محرم، کار آسانی نیست. شور جزء لاینفک مراسمات محرم است، نه فضای مجازی و رسانه ملی و نه انواع اقسام رزمایش ها و برنامه های جهادی نمی تواند شور و احساس مردم را تخلیه کند. خودشان فرموده اند:
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ (ع) حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً.
این حرارت در محرم به اوج خود می رسد.
 مسلمیه فرصت خوبی بود تا بغض های نترکیده از اسفندماه، را منفجر کنیم و کنارشان بگذاریم تا برای جنگ با این ویروس لعنتی، انرژی مجدد بگیریم.
حال که مسلمیه حرم منتفی شده، منتظرم ببینم با عرفه چه می کنند. این فقره، مختص تهران نیست. در همه جای کشور، جاری و ساری است. مثل مراسم شب قدر.
38w

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۲
پا پتی

📆 جمعه 27 تیر 139‪9
چند روزی است مرغ روحم حول و حوش پل ثوره العشرین پر می زند.
محوطه وسیعی که زمینش همیشه خیس است و هربار برای عبور و مرور مجبور میشوی پاچه شلوار را بالا بگیری...
بوی دود ناشی از سوختن کنده های نخل...
بوی چای جوشیده...
صدای انواع نوحه های عربی از ملا باسم تا دکتر وائلی با صدای بلند ولی گوش نواز...
ماشین های مسافرکشی که در انواع اقسام مدل ها، از دوژ تا سایبا از ابتدای جاده کوفه، مسافران را جابجا می کنند...
صدای دمپایی هایی که روی زمین کشیده می شوند...
کلونی های جمعیتی که غالبا قرارهای آغاز یا پایان زیارت خود را زیر پل منعقد می کنند...
حصیرها و زیلوهایی در اثر کثرت استفاده پوسیده اند و گاهی می‌شوند محلی برای نشستن و دراز کشیدن زوار، گاهی هم زیرپای عابرین، فرسوده تر می شوند...
چادرهای استراحت...
تشت های پر از آب یخ و نوشابه های غوطه ور در آنها...
صف های چند متری برای دریافت فلافل، برنج با خورشت لوبیاچیتی، کباب، نان تازه، قیمه نجفی و...
صف ورود به مسجد مقبره حکیم و صف های طولانی در سرویس بهداشتی تمیز اما شلوغ و دم کرده مسجد...
هوای مه آلود شبانه...
ای لعنت بر کرونا...
کاش میشد به 7 یا 8 سال پیش برگشت و دوباره 7 سال اربعین مسافر بود...
این روزها غالب بچه هیئتی ها نگران مراسم محرم و سفر اربعین هستند. دستشان هم به هیچ جا بند نیست جز دامن اهل بیت...
39w

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۱
پا پتی

📆 سه شنبه 24 تیرماه 99
دیروز از سامانه پیامکی اداره دستم رسید. البته قبلش، برش دارترین آدم مجموعه، دست به کار شده بود. امر به معروف لسانی را اتاق به اتاق با لحن لین در عین حال قاطع به انجام می رساند. دعوت کردمش به اتاق. هم اتاقی ام قهر کرده، رفته! تنها بودم. حسابی تشکرش کردم. می گفت یکی از اقوام، از اداره مبتلی شده. 50 نفر در یک اداره بر اثر سهل انگاری یک نفر، کرونا گرفته اند. طبیعتا 50 خانواده هم اسیر خواهند شد. از عدم پذیرش بیمار، در بیمارستان ها، حتی با واسطه و پارتی گفت...
امروز شهرداری تهران، گند زد به همه مصوبات ستاد کرونا. فلان مسئول خردش، نامه زد به آدم های خردتر از خودش و ذیل یک نامه، از باغ وحش تا دانشگاه، از قهوه خانه تا مسجد را، همه ذیل یک نامه بست.
جوری گند زد با این نامه که ساعت 14 استانداری تهران برای جبران و تکذیب و تعیین مرجع تعطیلی وارد میدان شد.
شهر شلوغ شده. قورباغه، نشسته پشت آر پی جی.
خدا به دادمان برسد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۰
پا پتی


📆 یک شنبه 22 تیر 1399
امروز رهبری با نمایندگان مجلس، جلسه ویدئو کنفرانسی داشت. ماسک زده بود. گرچه به قول خودش در فاصله چند متری اش هم کسی ننشسته بود. ولی امر به معروف عملی را به تمام معنی انجام داد. علاوه بر آن زبان به گلایه هم گشود که:
من وقتی می‌بینم بعضی‌ها همین چیز ساده، همین ماسک را نمیزنند، من از آن پرستار خجالت میکشم که آن جور دارند، فداکاری میکنند. من خواهش میکنم همه در این زمینه فعّالیّت کنند بتوانیم در ظرف مدّت کوتاهی این زنجیره سرایت را قطع کنیم و کشور را به ساحل نجات برسانیم.
بعضی کلید واژه ها در این عبارت به نظر جای تامل بیشتر دارد:
خجالت می کشم.
خواهش می کنم.
همه.
دوست ندارم متن را احساسی کنم و برخی قیاس ها را انجام دهم. ولی حواسمان به کارهایمان باشد. خجالت کشیدن ریش سفید قوم، از رفتار قوم و قبیله اش، اصلا جلوه خوبی ندارد. خواهش کردن پیرمرد هم ....
 الباقی متن:
این دیدار نکته های دیگری هم داشت: بعد از فروکش کردن موج اول شیوع، کمک رسانی به مردم آسیب دیده هم، در جامعه رنگ باخته بود. آقا مجددا بر تداوم کمک رسانی تاکید کرد و سفارش کردند، مهم این است کسی از آسیب دیدگان، از قلم نیافتد و امداد رسانی فراگیر باشد.
بعد از دیدار، سعید نمکی، وزیر خوش ذوق بهداشت، با استمداد از حس شاعرانگی اش، از گداختن وجودش، در اثر آهنگ محزون صدای آقا، بخاطر افتادن آتش دوباره بیماری بر نیستان وجود هموطنان‌ نگاشت و شاعرانه و ظریف زبان به گلایه از رئیس دولت گشود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۲۹
پا پتی

📆 شنبه 21 تیر 1399
جایی که من بدنیا آمدم، دو موعد زمانی را بسیار یاد می کنند. بمباران و زلزله رودبار و منجیل. همیشه سوال بود چرا؟ یک اتفاق مگر چقدر می تواند در عمق زندگی مردم رسوخ کند که بعد از سالها همواره روح مردم را خراشیده و روانشان را شخم بزند.
کرونا جواب سوالم را داد.
روزهای سختی را پشت سر می گذاریم. افسوس گذشته و اضطراب آینده، مثل خوره به جانمان افتاده. کرونا معلم بزرگی بود. یادمان داد:
👈دم غنیمت است.
چه بسیار دید و بازدیدها، که به انواع بهانه های خاله زنکی، به تعویق افتاد و امروز حسرت یک دورهمی در جانمان نشست.
چه تعداد زیارت هایی که به بهانه پس انداز یک ریال بیشتر، یا سردی و اعتدال هوا، به فصل تابستان موکول شد و امروز دلمان لک زد برای تلالو نور سبز پنجره های ضریح.
چه تعداد عروس و دامادهایی که بخاطر کمبود یک قلم از اقلام جهیزیه، امروز و فردا کردند و این ایام هم به مثل یکی از همان بهانه های واهی، آغاز زندگی مشترک خود را به تعویق می اندازند.
چقدر از حضور در مجالس اهل بیت به بهانه خستگی کار روزانه سرباز زدیم و امروز در عطش حضور در چنین مراسماتی تلظی می کنیم.
چقدر تنبل بودیم در دیدار پدر و مادرمان و چقدر امروز دلمان تنگ است و نگرانیم.
مرگ همین نزدیکی است. پشت جداره های این الیاف کتان نازک که جلوی دهان بسته ایم. نزدیک تر از همیشه. امروز را غنیمت بدانیم. همین لحظه ها و ثانیه ها را. فردا شاید یکی مان نباشیم. ببخشیم و ببخشایم. بخاطر همه روزهای خوبی که با هم داشته ایم. ببخشیم و ببخشایم تا خدا ببخشد و ببخشاید.
از امروز چهل روز تا محرم فرصت داریم. کاش صاحب محرم، به فریادمان برسد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۲۷
پا پتی

📆 19 تیر 1399
با دیدن این تصویر در استوری شب جمعه ای دوستان، دلم پر کشید بین الحرمین. روزهای شلوغی که بدون هیچ واهمه ای با انواع حربه ها و فنونی که در همه این سالها تجربه کرده و آموخته بودیم، خودمان را بین جمعیت غرق می کردیم. در حالی که دستهایمان را جلوی قفسه سینه ضربدری قفل می کردیم...
چقدر راحت تنگ هم در موکب ها می خوابیدیم...
اما...
وای از امسال...
پارسال هیچ کس، مطلقا هیچ کس، فکر نمی کرد محرم و اربعین مان، اینطور آشفته باشد.
قدر کدام نعمت را ندانستیم یا چه گناهی کردیم که اینطور همه مان مبتلی شدیم.
هجران بلاست...
بلایی بالاتر از کرونا و طاعون و حمله ابابیل.
گیرم با کرونا زندگی کنیم ولی با غم هجران، دق می کنیم قطعا...
چقدر دلتنگ صف های فشرده نماز در مساجد و حرم ها هستیم. چقدر دلتنگ شلوغی هیئت ها و مراسمات شدیم. شلوغی ها و ازدحام هایی که جا برای نایلون کفش مان پیدا نکنیم.
امروز باز هم در کشته ها رکورد زدیم: 220 نفر.
وزیر بهداشت هم دیروز از دل شکستگی و قهرکردنش با برخی، پرده برداشت. از کمبود بودجه و عدم تخصیص گلایه کرد و مسئولین و دولتی ها را قهوه ای کرد!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۲۶
پا پتی


📆 17 تیر 1399
امروز باز هم کرونا رکورد زد، در آدم کشتن. 200 نفر. شامل تعدادی زن، مرد، شوهر، همسر، دختر، پسر، عاشق، معشوق، هیئتی، قرتی، باحجاب، شل حجاب، مهندس، محصل، پزشک، پاکبان، بیکار، پرستار... همگی امروز زیر خروارها خاک و آهک دفن می شوند. تنها دلخوشی این ماجرا قبرهای تک واحدی اش است و بس.
تعدد و تکثر شلنگ ها و سیم ها در تصویر هولناک است.
ترسیدم. رک و راست! از مرگ نه. هیچ وقت مردن برایم ترسناک نبوده. از بیمار شدن و انتقال بیماری به دیگران ... حس خوبی نیست دیگرانی را که هزار آرزوی ریز و درشت دارند، به کام مرگ بکشانی... بدتر از همه اینکه برخی از این افراد می توانند نزدیک ترین ها و عزیزترین های زندگی ات باشند. غربت و دوری هم مزید بر علت می شود گاهی.
بگذریم. خواهد گذشت قطعا.
40w

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۲۵
پا پتی

📆16 تیر 1399
عکس بالا شاید بعد از عکس های مربوط به صورت سوخته پرستاران پشت ماسک و عینک، دردناک ترین عکس از آغاز شیوع کرونا باشد. آنهم برای کشوری که سه ماه، ناتوانی و نارسایی سیستم بهداشتی اروپا و آمریکا را در رسانه ملی خودش سردست گرفت و روزانه بیش از 5 دقیقه از بهترین وقت اخبار نیمروزی و شبانگاهی خود را به نشان دادن بیماران بستری در راهرو و پارکینک بیمارستان ها اختصاص داد، ولی الان صم بکم، به هزار دلیل امنیتی و اجتماعی، سکوت اختیار کرده و حاضر نیست حتی بخاطر القای وضعیت هشدار و اضطرار، به مخاطبین خود، جهت مراعات بیشتر، یک فریم از این تصاویر و فیلم ها را در برنامه های خود بگنجاند. همین عکس بالا هم اگر خوب دقت کنید و کمی عکاسی بلد باشید، پی می برید که مخفیانه ثبت شده است.
و اما...
 ماسک بزنید. ماسک زدن یک معروف است. گاهی تظاهر به ماسک زدن هم مثل تباکی یا تظاهر به گریه کردن هم امر به معروف محسوب می شود. از آغاز شیوع کرونا، مطلقا سوار مترو و اتوبوس نشده ام. پیاده مسیر هر روزه ام را گز می کنم. اوقاتی که این مسیر را طی می کنم، شاید با 20 نفر هم در پیاده رو مواجه نشوم، آنهم با حفظ فاصله 2 متری، ولی بخاطر تظاهر به ماسک زدن و القای این حس که همه باید ماسک بزنیم، ماسک می زنم تا خدای نکرده کسی که در بی آر تی، میان جمعیت ماسک نزده و در مقابل ملامت و غرولند سایر مسافران، دنبال شریک جرم می گردد، از آن بالا مرا نشان ندهد که: بفرمایید! آن آقا پسر خوشتیپ، با آن سر و وضع اتوکشیده و مرتب، هم ماسک نزده. 

تازه اینروزها که ماسک زدن شده قانون و مصوبه دولت. نگاه ما به آن باید مثل اجبار برای توقف پشت چراغ قرمز باشد. جایی خواندم، شهید بهشتی ساعت 2 نصف شب، در خیابان های خلوت تهران آنروزها، پشت چراغ قرمز ترمز کرد، اطرافیان خرده گرفتند و ایشان بر لزوم التزام به قانون تاکید کردند.
البته داخل پارانتز من هم اونقدر سوسول نیستم که از روز اول ماسک بزنم. عمر ماسک زدن من نهایتا 10 روزه!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۲۴
پا پتی


 15 تیر 1399
امروز تعداد فوتی های مبتلی به بیماری کرونا، مثل قیمت سکه و ارز رکورد زد. بالغ بر یکصد و شصت و چند نفر.
مشاهدات و گزارشات کادر درمان و نیروهای جهادی حاکی از تکمیل ظرفیت بیمارستان ها است. چند نفرشان را در اینستاگرام دنبال می کنم. با اینحال خبری از ایران مال و نمایشگاه بین المللی نیست. همان ها که با هزار عشوه و جلوه، در اسفندماه با تخت های سربازخانه ها، تجهیز شدند و بارها توسط سران سه قوه و مسئولین مورد بازدید قرار گرفتند. همان موقع هم کارایی چنین اماکنی برای چنین استفاده ای مورد سوال بود! وضعیت سرویس های بهداشتی چنین فضاهایی برای همه شما ملموس است. برای یک نوع ویروس که علایم و عوارض گوارشی هم دارد، قوز بالا قوز می شود. تامین پرستار، پزشک، امکانات دارویی و پزشکی، حتی نیروهای خدماتی، هم ماجرایی است برای نظام سلامتی که همین الان هم در تامین نیرو و پرسنل زاییده!
چند روزی است بحث ساخت واکسن در اروپا و آمریکا و چین، بحث روز پزشکان حاضر در تلویزیون است. همه این کشورها در مرحله آ؛زمایش انسانی واکسن هستند و پیش بینی می شود تا پایان سال میلادی جاری، واکسن روانه بازار شود. شاید تنها خبر خوش این ایام، همین فقره باشد.
از امروز استفاده از ماسک در ادارات و اماکن عمومی اجباری است و کسانی که ماسک نصب نمی کنند، از دریافت خدمات، محرومند، با اینحال برای بدون ماسک ها، جریمه ای در نظر گرفته نشده. هنوز هستند افرادی که در اتوبوس ها و ادارات، ماسک نمی زنند. زور کسی هم بهشان نمیرسد.
دیروز یک نفر ثقه، خبر جالبی از ناکجا آبادی داد: بانکی حسب مصوبه دولت، در جایی به افراد بدون ماسک خدمات ارائه نمی کرد، افرادی که ماسک داشتند، بعد از اتمام کارشان در شعبه، حین خروج، در نهایت از خودگذشتگی و ایثار، ماسک خود را به افراد بدون ماسک تقدیم می کردند تا کار بانکی خلق الله زمین نماند!!!
به همین سادگی، تبدیل فرصت به تهدید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۲۲
پا پتی