پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

پاپتی . [ پ َ ] (ص مرکب ) در تداول عامیانه ،پابرهنه . || یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز.

پیام های کوتاه

  • ۲۶ دی ۹۸ , ۱۵:۳۸
    قاف

دلم هوای آفتاب می کند...

سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۲۳ ق.ظ
پست وبلاگ یا رئوف

یا رئوف


او نینوا نرفته است . اما از کودکی آرزوی زیارت آنجا را در سر می پرورانده. از هنگامی که یادش می آید، ایام محرم، مادرش پیراهن سیاه جدیدی برایش میدوخت. پیراهنی از پارچه تترون با دکمه های قابلمه ای. در هر هیئت و دسته عزاداری که می رفت وقتی مداح برای زیارت کربلا دعا می کرد دستهای کوچک و معصومش را بالا می برد و با صدای بلند آمین می گفت. روی زمین یا روی دوش پدرش؛ فرق نمی کرد دستهایش را با تمام وجود بالا میبرد و بر سینه می زد که:

هرای، هرای، یاندی دیلیم یا حسین     تربتوه چاتمور الیم یا حسین(1)

امروز سالها از آن روزها گذشته است. آن دست های کوچک و معصوم بزرگ و گنه کار شده اند.و او هنوز نینوا نرفته است. 

شب میلاد است. باید شاد باشد و از داشته هایش بگوید. اما نه، عزمش را جزم کرده عیدی بگیرد. این شب ها در هر کس و ناکس، هر فقیر و دارا یی برود و نام اباالفضل را ببرد و عیدانه بخواهد دست خالی بر نمی گردد، پس چرا در خانه اربابش نرود که کریم و رئوف است.

مولا جان، ارباب جان، او نینوا نیامده است، اما از کودکی برای نینوا در نوا بوده است.


چشم هایش را می بندد، درون اتوبوس، شب است، مرز را هنگام غروب رد کرده اند. اطراف بیابان برهوت است. کویر. نه کویر شریعتی، که کویر نامردمی و نامرادی، کویر تف، کویر بی وفایی و بی بنیادی، کویری که بوی مردم کوفه رامیدهد... اگر چشم بصیرت داشت می دید کسانی که ندای هل من ناصر ینصرنی را شنیده اند و شتابان به سویش  در حرکتند و باز اگر چشم بصیرت داشت میدید کسانی را که برای مال دنیا منادی را تنها گذاشته و به سرعت در فرارند...

کمی مانده به شش فرسخی نینوا رئیس کاروان همه را بیدار میکند و میگوید که آماده شوید وضو بگیریم، باید با وضو وارد حرم شد. پیرمرد صاحبدل و ظریفی است.پیاده میشوند. محمدرضا، مجتبی، سعید، عباس، حسین، محمدحسین و او. بارها با هم به مشهد رفته اند. اما این بار مقصدشان نینواست. با بطری های آب معدنی روی خاکی که هنوز تربت نشده وضو میگیرند. نسیم خنکی غبار خواب را از چهره شان میزداید. از فاصله ای نه چندان دور صدای قران می آید تا نماز صبح وقتی نمانده. دوباره سوار میشوند. اوضاع فرق کرده همه در خود غرق شده اند. سعید و مجتبی کمتر صحبت کرده و سر به سر هم میگذارند. حسین mp3 player عباس را گرفته و نوحه گوش می دهد. محمد حسین بی قرار است. محمدرضا نم نم اشک میریزد. عباس مثل همیشه زیارت عاشورایی را که ازبر کرده و هر موقع دلش میگیرد، میخواند را زمزمه میکند اما این بار به جا. یادش به خیر یک بار در مشهد هوس کرد در صحن نو، روبروی ایوان طلا برای امام رضا زیارت عاشورا بخواند. ولی این بار...

کم کم روشنی شهر نمایان می شود بوی سیب می آید. سیب...

بی اختیار تشنه اش میشود. آب...

گوش میدهد کم کم صدای فرات را میشنود زیر لب زمزمه می کند: قان اولاسان ای فرات(2)

جاده از نخلستان میگذرد. وا ی ی ی نخلستان! عباس. حرمله. مشک آب...

و گنبد 

یکی از پشت داد می زند: حرم حرم. همه نیم خیز میشوند. همه شان بغض کرده اند. بی اختیار بلند میشود وسط اتوبوس. در حالی که تمام وجودش مور مور است مثل پدر و پدربزرگش با صدای رسا و بلند می خواند:

یا حسین بو جمعدن یکسر سلام اولسون سنه     

بیزدن ای فرزند پیغمبر سلام اولسون سنه(3)

از کودکی این بیت ورد زبانش بوده است.

راستش را بخواهید نمی داند اول حرم مولا را می بیند یا حرم سقا را چون: او نینوا نرفته است اما برای نینوا از کودکی در نوا بوده است. 

به ناگاه همگی اشک میریزند و میخوانند:

ای شمع حرمخانه، قرباننون اولوم عباس، 

جانلار سنه پروانه، قربانون اولوم عباس(4)

شال های سیاهی را که متبرک به حرم حضرت رضاست بر سر می بندند و گریه میکنند...

السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یا اباالفضل العباس

اصلا قرارشان با امام رضا این بود. برات کربلا را از امام رضا گرفته اند. چه صفایی دارد در بین الحرمین زیارت امام رضا: و اعلم ان رسولک و خلفائک علیهم السلام احیا عندک یرزقون...

کم کم یادشان می آید: پارسال، 28 صفر، نیت کردند و با کسانی که از کربلا آمده بودند، در صحن عتیق امام رضا سینه زدند. یا اولین سفرشان، ایام ولادت امام رضا، قبل از نماز صبح، ایوان مسجد گوهر شاد با چه حالی حضرت اباالفضل را زیارت کردند و یادشان می آید آن خدام را که چگونه گریه می کرد...

یادشان می آید هر سال شب تاسوعا، دسته حسینیه، خیابان فردوسی، چه طور زانو بر زمین خیس گذاشته و می خواندند: 

ای کرب و بلا کوچه و بازاریوه قربان...(5)

بیشتر دقت میکند: پرچم ها. چه جالب بالای گنبد ها در اهتزازند. پرچم حضرت اباالفضل به سمت پرچم امام حسین و پرچم امام حسین به سمت پرچم حضرت عباس می وزد. و عباس...

آیا هنوز هم شرمنده است؟ و او نمی داند آنها که رفته اند می دانند چون: ما که نینوا نبوده ایم اما برای نینوا از کودکی در نوا بوده ایم.

راستی این روز ها بین الحرمین حسابی چراغان است و شلوغ. می گویند زیارت امام حسین در نیمه شعبان...

صدای اذان می آید. نماز صبح در بین الحرمین اما...

ما که نینوا نرفته ایم اما برای نینوا از کودکی در نوا بوده ایم.


یا رئوف

التماس دعا


(1) فریاد که از آرزوی زیارت تربت حسین در سوز و گدازم

(2) نوعی نفرین است: تبدیل به خون شوی ای فرات

(3) یا حسین، ای فرزند پیامبر، از این جمع بر تو سلام و درود باد

(4) جانها پروانه و فدای شما باد ای شمح حرمخانه ابا عبدالله

(5) ای کربلا فدای کوچه و بازارت شویم (نوعی آرزوی زیارت)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی