پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

پاپتی . [ پ َ ] (ص مرکب ) در تداول عامیانه ،پابرهنه . || یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز.

پیام های کوتاه

  • ۲۶ دی ۹۸ , ۱۵:۳۸
    قاف

ابد و الله ما ننسی حسینا (20)

چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۰ ق.ظ

پست وبلاگ یا رئوف



یا رئوف...


نماز در حرم حسینی اقامه شد. نظر مراجع در مورد نماز در کربلای معلی متفاوت است. عده ای نماز را در شهرکربلا تمام، عده ای دیگر فقط در حرم حسینی، و سایرین هم فقط زیر گنبد و رواق، این اجازه را به زوار داده اند که نماز را تمام بخواند.ما که تمام خواندیم. نمی دانم فلسفه این گونه احکام چیست. اما برداشتی که به ذهنم حواله شده و قطعا برداشتی احساسی است این است که زوار در حرم امام حسین یا در مسجد کوفه احساس غریبی نمی کند. انگار در شهر و دیارخویش قدم می زند. یا بهتر بگویم کربلا را وطن خویش می داند. بعد از نماز در آن ازدحام زیارت نامه ای یافتیم. چون فضای اطراف ضریح بسیار شلوغ بود طبق عادت مالوف و طبق پیش زمینه ی ذهنی که از پیش داشتیم، گفتیم خب بعد از نماز است طبیعتا کنار مضجع شریف شلوغ می شود. زیارت نامه را می خوانیم کمی بعد حرم خلوت می شود فرصت برای زیارت پیدا می کنیم. زیارت نامه های حرم حسینی از لحاظ صحافی و جنس جلد، کتب نفیسی هستند و عنوان " نبراس الزائر" را یدک می کشند به معنی چراغ زائر. در این زیارت نامه کلیه اعمال و زیارت نامه های مربوط به کربلای معلی موجود است و برای زیارت امام حسین و شهدای کربلا مرجعی کامل است.


همین که خواستیم شروع به خواندن زیارت نامه کنیم از گوشه ای دیگر از حرم ولوله و هیاهو بلند شد. صدا از فضای روبروی ایوان طلا و پیش روی حضرت می آمد. کم کم جمعیت یک صدا شدند: لبیک یا حسین، لبیک یا حسین ...


صدا سقف را به لرزه در می آورد. نتوانستیم بنشینیم و شنونده صدای لبیک باشیم. کم کم متوجه شدیم که مراسم، مراسم تعویض پرچم گنبد حسینی است. به فوج جمعیت پیوستیم و خود را در دریای خروشان آنها غرق کردیم. مراسم توسط  تجهیزات آخرین مدل فیلم برداری و توسط شبکه های الانوار و 14 معصوم و چند شبکه ماهواره ای دیگر تصویر برداری و پخش زنده می شد. اینکه می گویم آخرین مدل، غلو نمی کنم. دوربین های معلق و فیلم برداران زبده ای که گوشه گوشه مراسم را به تصویر می کشیدند و از LCD های مستقر در حرم و بین الحرمین برای زوار مراسم را پخش می کنند. در سمت راست باب الراس سکویی با داربست ساخته بودند و گروهی از اعراب در حالی که دشداشه های یکدست سیاه  رنگ پوشیده اند و از مخملی سبز رنگ حمایلی زردوز به گردن آویخته اند، آماده نواختن مارش عزا هستند. اینرا می توان از شیپورهایی که در دست دارند ، متوجه شد. بسیار مودب و به شیوه خبر دار نظامی ایستاده اند. جمعیت دوباره از عمق درون فریاد کشید: لبیک یا حسین...(لبیک ... یا ... حسین)


در فضای پشت به قبله، منبر و تریبونی مستقر کرده اند برای مجری و سخنران. برنامه شروع شد. مجری بر فراز منبر رفت و ابتدا به قرائت متن فتوای آیت الله سیستانی در مورد رویت هلال ماه محرم  نمود. فتوا و بیانیه ای که سراسر شور و حماسه بود و خون هر شنونده ای را به جوش می آورد با چنین مضمونی که: ماه محرم فرا رسیده و این ماه تداعی کننده پیروزی خون بر شمشیر و پیروزی بر ظلم و استعمار است. ملت عراق هم با تاسی بر امام و پیشوایشان حضرت امام حسین و با تاسی از سقای دشت کربلا که آزادی و آزادگی را از ایشان آموخته اند بر متجاوزان خواهند شورید و بر ظلم و جور کفار غلبه خواهند کرد. سپس اعلام بر رویت هلال در شامگاه را کرده و شروع سال 1431 قمری را اعلام  نمود و صدای یا حسین ممتد زوار بلند شد. یا حسین.. یا حسین...


باید بود تا درک کرد چنین فضایی را. لحظاتی که از عمق وجود فریاد می کشی لببیک یا حسین. لبیک یا حسین. لحظاتی که تک تک سلول هایت فریاد می زنند حسین. لحظاتی که حسین، حسین گویان مو بر تنت راست می شود. لحظاتی که نیم نگاهی به گنبد امام حسین با آن پرچم سرخش می اندازی، نیم نگاهی هم به ایوان طلای حضرت. بعد هر چه فریاد داری صدا می زنی: لبیک یا حسین. انگار در میدان نبرد ایستاده ای و ندای هل من ناصر ینصرنی امام را از عمق جان پاسخ می گویی. دست هایت را گره کرده بالا می بری فریاد می زنی ابد و الله ما ننسی حسینا. آری به خدا قسم امام حسین را تا ابد فراموش نخواهیم کرد.


بعد از قرائت نامه آیت الله سیستانی تولیت حرم حضرت اباعبدالله ، سخنرانی مختصری کرد و بعد هم مجری، گوشه ای از وقایع عاشورای 61 را بیان نمود. ناله و فریاد از جمعیت بلند شد. واحسینا. وا عباسا. وا علیا. چه خوب ذکر مصیبت می کرد. ساده و بی تکلف. انگار داستان می گفت. بدون اینکه  شعر بخواند و تحریر بزند. آن فضای حماسی تبدیل شد به روضه ای که اشک هر نامسلمانی را در می آورد چه رسد به شیعه زوار حرم امام حسین. در این قیامت ناگهان تعدادی از چراغ های حرم خاموش شد و حرم در حالت نیمه تاریک فرو رفت. سکوت مطلق حکم فرما بود. دقایقی گذشت. تپش قلب ...


و ناگهان. حرم را سرخی فرا گرفت. همه جا رنگ خون گرفت. محرم است. دیگر خبری از آن فضای سبز عرفانی نیست. هر چه هست خون است و سرخی. فریاد جمعیت بلند شد. زار زار گریه می کردند و نعره می زدند. لبیک می گفتند و اشک می ریختند. مارش عزا را نواختند. مجری اعلام کرد که هنگامه تعویض پرچم گنبد است. پرچمی که نمادی است براین که انتقام خون حضرت اباعبدالله گرفته نشده و شیعه منتظر صاحبش است تا او را یاری نماید و در رکابش شهید شود. گروهی در پشت بام پرچم را پایین کشیدند. آنهم با نظم و احترامی فراتر از نظم و احترام  نظامی. پرچم سیاه هم با احترامی خاص از دفتر تولیت خارج شد و در حالی که به دست هر کس می رسید بوسه ای نثار آن می نمود زنجیر وار تا راهرو منتهی به گنبد حمل شد. پرچم سرخ هم به دست مردم سپرده شد و در دست مردم در حالی که در بالای سرشان در حرکت بود زنجیر وار به دفتر تولیت رسید. در ورزشگاه ها دیده اید پرچم را چگونه بالای سر جمعیت باز می کنند و دست به دست آنرا جلو و عقب می برند. دقیقا همان گونه. پرچم سیاه به بالای گنبد رسید. با نواختن مارش به میله نصب شد و به بالا کشیده شد. از این لحظه عزای حسینی در کشور عراق آغاز شد و ما اعلان عزا را میهمان امام حسین بودیم و چه توفیقی از این بیشتر. این در مخیله نه من، که در مخیله هیچ کدام از همسفرانم نمی گنجید که اینگونه امام حسین ما را میهمان بزم خویش نماید. بعد از اتمام مراسم مجری اعلام کرد که با  نوای یکی از مداحان معروف و مرحوم عراق برای تعویض پرچم حضرت ابالفضل راهی میشویم. ما هم به فوج جمعیت پیوسته و راهی حرم حضرت ابالفضل شدیم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۱۱
پا پتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی