اوضاع بد کتاب و کتاب خوانی...
پست وبلاگ طرقه
اوست نشسته در نظر..
نمایشگاهای استانی کتاب در حالی آخرین روزهای خود را در شهرهای مختلف پشت سر گذاشت که به اذعان بسیاری از اهالی کتاب و فرهنگ و حتی غرفه داران و ناشران؛ استقبال خوبی از آن صورت نگرفت.
در این آشفته بازار فرهنگ و هنر، دیدن بنر و پوستر چنین نمایشگاهی آنهم وقتی عبارت 40 درصد تخفیف بر گوشهی طرح آن خودنمایی می کند هر اهل مطالعهای را وسوسه میکند که سری به محل برگزاری نمایشگاه زده و از خوان نعمت این یار مهربان دانا و خوش بیان بهرهمند گردد.
اگر از اوضاع چاپ و نشر در حوزه کتب دانشگاهی، کمک درسی و کنکوری بگذریم اوضاع کتابهای عمومی که بیشتر مخاطبانش اهل کتاب و فرهنگ هستند چنگی به دل نمیزند. وقتی که پای درد دل غرفه داران و ناشران مینشینی از اوضاع نابسامان کاغذ گلایه می کنند. پر بیراه هم نمی گویند. قیمت کاغذ نسبت به موقع مشابه در سال قبل افزایش حدود 4 برابری داشته است. تورم در بازار کاغذ چنان است که اخیرا موجب گلایه مندی یکی مراجع عظام تقلید از اوضاع نابسامان این محصول شده بود.
با این وجود، گرانی کاغذ عاملی برای نبود تنوع در بازار کتاب نیست. ناشران بنا به دلایل صرفا اقتصادی اقدام به انتشار کتابهای بازاری میکنند. بازار امروز کتاب اشباع شده از "زنان مریخی مردان ونوسی"، "9 ماه انتظار"، "آیا تو نیمه گمشده من هستی؟" و انواع اقسام کتابهای آشپزی. این دست کتابها را در 99 درصد غرفههای نمایشگاه با رنگ و لعاب و قیمت مختلف میتوان تهیه کرد. این در حالیست که اثری از کتب بسیاری از نویسندگان کشورمان مشاهده نمیشود. حتی نمونهای از کتب پرفروش نمایشگاه کتاب تهران را نمی شود در چنین نمایشگاههایی مشاهده کرد. شاید باورش برای مخاطب پایتخت نشین سخت باشد ولی دریغ از یک جلد کتاب، موکدا عرض می کنم، یک جلد کتاب از نویسندگانی مثل رضا امیرخانی، سید مهدی شجاعی، نادر ابراهیمی، سیمین دانشور و نویسندگانی از این دست. کتاب هایی که قدرت جذب مخاطب ایرانی را داشته و منطبق بر فرهنگ ایرانی و اسلامی نوشته شدهاند و امتحان خود را هم بابت فروش پس دادهاند که البته شایسته است سیاست دست اندرکاران کتاب و کتابخوانی نیز ترویج این دست کتاب ها در بین خانواده ها و نسل جوان باشد.
از طرفی نباید به خواننده خرده گرفت که در نبود چنین کتاب هایی اقدام به خرید دوره ای کتابهای مارکز و اورول میکند. کوتاهی از ماست که نتوانسته ایم غذای مناسب را سرسفره ی علاقه مندان به کتاب و کتابخوانی فراهم آوریم. گرچه کتابهای آل احمد و شریعتی و دیوان شاعران قرن شش، هفت و هشتم هجری هنوز خوب میفروشند و مخاطبان استقبال خوبی از این دست کتاب ها دارند ولی باید به فکر کتب جایگزین هم بود. کتابخانههای بسیاری از مردم از این کتاب ها اقناع شده است.
پای بحث یکی دیگر از غرفه داران نشسته و علت را جویا می شویم: او علاوه بر قیمت کاغذ ممیزی ارشاد را هم مزید بر علت نبود کتاب می داند. به زعم او بسیاری از نویسندگان و ناشران با توجه به فضای موجود در ممیزی کتاب ترجیح می دهند از انتشار یا تجدید چاپ کتابهای خود صرف نظر کنند.
غرفه هایی که کتاب های مذهبی را عرضه می کنند هم برای خود عالمی دارند. آنچه بیش از بیش در این غرفه ها جلب توجه می کند قیمتهای نجومی ست که برای کتاب هایی نظیر قرآن تعیین شده است. البته نباید از کیفیت چاپ، اوراق، صحافی و قاب این جنس کتاب ها غافل شد ولی جالب تر طیف مخاطبان این دست کتاب ها هستند. با توقف چند لحظه ای در کنار هر کدام از این غرفهها و دقت به تیپولوژی خریداران این مدل قرآن ها باید حدیث مفصل را از این مجمل قرائت کرد! بی اختیار یاد مطلبی در مورد نشانههای آخر الزمان می افتم.
و قال الرسول: یا رب ان قومی اتخذوا هذه القرآن مهجورا
سایر کتب عرضه شده در این غرفهها نیز کتبی کاملا تخصصی و حوزوی هستند و مخاطب عامی طرفی از این غرفهها بر نمی بندد. کتاب هایی در حوزه حدیث و فقه و تفسیر که اکثرشان از جنس کتب مرجع هستند و طبیعی ست که با آن ضخامت؛ قیمت و نوع نثری که این نوع کتاب ها دارند کمتر مورد توجه مخاطبان غیر متخصص قرار بگیرند.
خلاصه اینکه با برگزاری چنین نمایشگاه هایی باید به مخاطب این حق را داد که استقبال سردی از غرفهها داشته باشد و خرید کتاب از بساطی های سبزه میدان و حراجی کتاب های دست دوم ولی بسیار، بسیار خواندنی با موضوعات متنوع از نویسندگان نامی را بر خرید از نمایشگاه کتاب ترجیح دهد.
چه خوب بود مسئولین اداره ارشاد فکری به حال کتاب های دست دوم و بساط های عرضه کتاب می کردند. کتاب هایی که با مختصر رسیدگی در این وانفسای قیمت کاغذ و چاپ خوراک ذهن بسیاری از کتابخواران را فراهم می کرد.
یاد مطلبی می افتم که در یکی از سایت های خبری در مورد تفاوت عرضه کتاب های دست دوم در ایران و انگلیس منتشر شده بود. کسی چه می داند شاید تقصیر خود ما قشر کتابخوان است که به کتاب آنچنان که باید و شاید احترام نگذاشته ایم. شاید خیلی هایمان فراموش کرده ایم کلام مولا را که "من علمنی حرفا صرت له عبدا". همه ما روزی از این کتاب هایی که اینگونه روی زمین به حراج گذاشته شده است مطلبی آموخته ایم. ولی اکنون باید نشان این دست کتاب ها را عوض نمایشگاه در حراجی ها و دست فروشی ها آن هم به این شکل بجوییم.
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار...