پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

این طبع که من دارم، با عقل نیامیزد...

پاپتی

پاپتی . [ پ َ ] (ص مرکب ) در تداول عامیانه ،پابرهنه . || یک لاقبا. سخت فقیر و بی چیز.

پیام های کوتاه

  • ۲۶ دی ۹۸ , ۱۵:۳۸
    قاف

۳۴ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

جای گابریل گارسیا مارکز خالی که کتابی تالیف کنه با عنوان:

عشق سالهای کرونا.

به نظر شیوع و همه گیری این ویروس، پتانسیل خوبی برای نوشتن رمان، ساخت فیلم و ...  دارد.

در آینده سال شیوع کرونا مبدا تاریخ خواهد شد.  آیندگان در جواب سوالات تاریخی فرزندان خود میگویند: سالی که کرونا شایع بود.
چیزی مثل عام الفیل.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۴۹
پا پتی

آدم ها معیار ارزیابی شون از بقیه متفاوته...
اصلا به تعداد آدم های روی زمین، معیار ارزیابی وجود داره...
مثلا فلانی که شخصیت بسیار مقبول و مورد اعتمادی از منظر منه، آقای x رو به عنوان گزینه ای دارای صلاحیت ویژه برای تصدی فلان پست معرفی کرده...
طرف رو منصوب کردن و به کار گماشتنش...
۲ سال یا شاید هم بیشتر از اون روز گذشته...
آقای x در آن پست هیچ کارایی نداشته...
اصلا موفق نبوده...
اعتماد من به معرف خدشه دار نشده ولی به این نتیجه رسیدم که معیار او با معیار من فرق دارد...
معرف هر قدر هم در کارش موفق و امین و متخصص باشد در کار من تخصص نخواهد داشت و شناخت کاملی از شرایط و ویژگی های تصدی آن شغل نمی تواند داشته باشد...
فلذا اعتماد ۱۰۰ درصد و تکیه به ارزیابی دیگران کار درستی نیست...
معیارهای هر کس ویژه خودش بوده و قابل تعمیم مطلق نیست...
موضوع موضوع فراگیری است...
از انتخاب شغل و همسر تا انتخاب های بزرگتر!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۴۱
پا پتی

سالها پیش وقتی بچه بودم و مدرسه می رفتم...
وبا شایع شده بود ...
یادمه مادرم آب رو می جوشوند و میریخت تو قمقمه...
تاکید داشت از آب لوله کشی مدرسه و آبخوری آب نخوریم...
همه مادرها اینطور بودند. همه دانش آموزا هم قمقمه می آوردند مدرسه. در انواع اقسام مدل ها...
طرف کتاب ها رو با کش میبست و کیف نمیاورد ولی قمقمه رو حتما با خودش میاورد...
وبا با اون اوضاع بهداشتی و فرهنگی دهه شصت و هفتاد، با همه دارو و امکانات نداشته، آسیبی به ما نزد...
این که یه جور آنفولانزاست...
بره یه قل دوقل بازی کنه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۴۰
پا پتی

هی می خوام غر نزنم...
نمیشه...
طرف پیشنهاد کار پژوهشی میده...
معیار جبران زحمتش، تعداد کلمات خروجی پژوهشه...
یعنی شما هیچی نخون، ولی صدهاصفحه خزعبل بنویس...
خدا تومن بزن به جیب...
عوضش هزارها صفحه بخون، یک صفحه خروجی به درد بخور بده...
بهت چی میدن به عنوان دستمزد؟
بوی گوز بز!!!
افساد فی الارض اینه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۹
پا پتی


میلاد حضرت پیامبر مبارک...
اومدم اعتراف کنم و برم...
اعتراف می کنم که از گرانی بنزین اصلا ناراحت نشدم، چون انصافا ارزون بود. ارزون تر از آب معدنی!
ولی ناراحتم از مسئولین...
فرقی هم نمی کنه، دولت، مجلس، قوه قضائیه و سایرین...
که اغلبشون ملبس به لباس مقدس روحانیت هستند ولی فراموش کردند نباید به مردم دروغ گفت.
مدت ها همه در انواع مصاحبه ها، اعلام کرده اند دولت و مجلس و ... برنامه ای برای افزایش بهای بنزین ندارند. یا اذعان کرده اند، بهای بنزین در سال ۹۸ تغییری نخواهد کرد و ...
همه این مصاحبه ها و اخبار هم فی المجلس قابل جستجو و استخراج از اینترنته...
اما...
همین بزرگواران یک شبه، در سکوت خبری، آنهم به اسم شورای نمی دانم چی سران سه قوه، گند می زنند به هر آنچه قبلا گفته بودند.
قبل ترها حرف مرد سند بود. اعتبار داشت. از مسئولان نظام اسلامی، انتظار بیش از این بود. یا بهتر بگویم اصلا انتظار نمی رفت این رفتار.
با این اوصاف الان مردم به کدام یک از حرف های مسئولین اعتماد کنند؟؟
خوب که دقت می کنم می بینم بخدا مردم تقصیری ندارند که با کوچکترین شایعه، در این ۶ ماه اخیر، مقابل پمپ بنزین ها صف می کشند و ...
پی نوشت:
می شد دروغ نگفت. می شد اعلام کرد برنامه دولت متعاقبا برای افزایش قیمت بنزین اعلام خواهد شد و هزاران مدل توریه و ... دیگر.
تمت.


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۸ ، ۲۲:۴۱
پا پتی


صبح قهوه ام تمام شد. غروب حین برگشتن از محل کار، دیدم حال و حوصله رفتن تا پل کالج و خرید قهوه از قهوه ست را ندارم. سر خر را کج کردم سمت چهارراه استانبول و قهوه ریو...
گرچه خوب می دانم از لحاظ کیفیت قهوه، قهوه ست، یک سر و گردن بالاتر است...
اما بسوزد پدر تنبلی!
به سیاق همیشه، ۱۰۰ گرم روبوستای آسیاب شده سفارش دادم. خانم فروشنده اول دانه های آسیاب نشده قهوه را در پاکتی که تصویرش را می بینید ریخت و وزن کرد. با اضافه کردن چند دانه قهوه، عدد ترازوی دیجیتال روی ۱۰۰ ثابت شد.
قهوه را آسیاب کرد و مجدد در پاکت مالوف ریخت. در تمام این مدت من مست بوی تلخ قهوه و غرق تماشای انواع ابزار به عمل آوری این دم کردنی مخدر بودم و همکارم که از سر همراهی و رفاقت، یک ایستگاه از اتوبوس زودتر پیاده شده بود، معذب از بوی این دانه وارداتی قهوه ای رنگ فرنگی.
خانم فروشنده پاکت قهوه آسیاب شده را مجدد روی ترازو گذاشت. این بار ترازو عدد ۹۸ را نشان داد. آماده بودم که پاکت را منگنه کند و تحویلم بدهد. ۲ گرم چیزی نبود از منظر من... ولی فروشنده مجدد پاکت را برد پای آسیاب. اهرم تخلیه آسیاب را مجدد تکان داد. کمی پودر یا بهتر بگویم غبار قهوه داخل پاکت ریخت. دوباره ترازو و این بار عدد ۹۹! بخدا من راضی بودم ولی فروشنده رضایت نمی داد. مجددا ماجرا تکرار شد. اینبار ترازو عدد ۱۰۲ را نشان داد. پاکت را منگنه کرد و به همراه فاکتور تحویل صندوق دار داد.
همان لحظه ارمنی بودن صاحب مغازه و مسلمان بودم اکثریت، قلقلکم داد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۴۱
پا پتی


چه مرگتونه واقعا با این مدل لباس پوشیدن؟ بخدا سلیقه زیبا و عقل سلیم رو ازتون گرفتن!
خشتکتون که رسیده به زانو. رو ران شلوارتون هم که حسابی پاره پوره ست. اصلا چطوری اینو پاتون می کنید؟ انگشت پاتون موقع پوشیدن این شلوارا لای شلوار گیر نمیکنه؟ از جرز شلوار پشم و پیل پاتون رو میریزید بیرون که چی آخه؟ جوراب هم که قربونش برم، حشو و زایده. یه چیزی رو عین قایق پیدا کردید پاتونو می کنید توش از روش هم کتونی فسفری می پوشید!!!
فقط خدا نکنه چیزی تون زمین بیافته و بخواید خم بشید و اون چیز رو از زمین بردارید، اونوخته که از کمر بالاتون، البته دقیق تر بخوام بگم، یه کم از کمر پایین ترتون تا هر جایی که تصور کنید زده بیرون با همه کثافاتش!!! هزار جور خالکوبی موحش هم رو بازو و ساعد دستتونه...
حاضرم قسم بخورم نمی فهمید زیبایی و تناسب چیه... بخدا...
آراستگی هنره...
هنرمند باشیم.
با شما هستم آقای محترم. بله. با خود شما...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۴
پا پتی


امسال حضور در این اجتماع عظیم حسینی روزی ام نبود. گرچه تلاشی هم جهت حضور نکردم...
به علت تداخل کار و ملاحظه مرخصی و آلاخون والاخونی شش روزه ی اونجا رفتنم نیامد اصلا...
ولی دلم تنگ شد...
برای شور و حال شهر، برای بوی خون و اسفند و گوسفند که وقتی ترکیب می شوند، عجیب بوی خوشی در فضا متراکم می کنند...
برای کوفتگی بعد از ساعت ها ایستادن و سینه زدن، برای شلوغی و ازدحام سر خیابان فردوسی و برای قدم کوبیدن حین رجزخوانی کلامی.
ولی...
بعد از سی چند سال حضور در این مراسم روحانی، اعتراف می کنم پخش زنده تی وی، اینستا و ... یک هزارم حس موجود در مراسم را به بیننده انتقال نمی دهد. کمی غلیظ تر بخواهم بگویم می گویم حتی در مواقعی موجب وهن می شود. مخصوصا در چنین مراسمی با این حجم مخاطب، این سبک ویژه عزاداری و زبان غالب و رایج آن و البته بدتر از همه تلاش مذبوحانه مداح و دست اندرکاران برای پوشش همه انواع مخاطبان ملی و بین المللی.
دسته عزاداری حسینیه اعظم مراسم حاج محمود کریمی در چیذر نیست که مخاطب براحتی در حس و حال معنوی روضه قرار گیرد. گرچه حتی چیدر هم این گستره زمانی از آنتن تی وی را آنهم بطور زنده، پوشش نمی دهد...
گاهی باید از فضا و جو بیرون آمد و از بیرون قضاوت کرد.
گرچه شاید برای شمایی که هیچ گاه فضای ملموس این اجتماع را درک نکرده باشید، تی وی حظ بصری وافری را فراهم بیاورد ولی آنچه در رسانه می بینید، صرفا یک روکش ناقص مشمئز کننده است برای تبلیغ یک مراسم ناب حسینی!!!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۳
پا پتی


دیشب ایران مال بودم.
به بهانه برگزاری نمایشگاه کیف و کفش چرم و الخ...
ضمن نقد جدی به تبلیغات گسترده این نمایشگاه کذایی که علی الظاهر فقط برای حضور پررنگ مردم جهت بازدید از پروژه عظیم (به معنای واقعی)، ایران مال بود، باید گفت...
غالب مردم، علی رغم آنچه تبلیغات می شود و می شنویم و به نظر می رسند، مذهبی هستند، الحمدلله...
چرا؟
مشت نمونه خروار. سر صلوه مغرب، همه نمازخانه های ایران مال، مالامال از انواع آدم ها بود. از فکل زده سه تیغ تا ریشوی دمپایی پوش. جالب تر، مقید بودن جماعت به نماز اول وقت بود. مذهبی بودن ما جماعت در چنین بزنگاه هایی خیلی به چشم می آید. امتحان کنید. هر جا هستید موقع نماز، سری به نمازخانه ها بزنید. طیف رنگین کمانی اهل نماز اقلا در بخش مردانه خیلی به چشم می آید. مخصوصا مناطق بالاشهر یا لاکچری اصطلاحا.
حالا چرا حضور این مردم اهل نماز در مساجد کمرنگتر است یا رغبتشان به نماز جماعت کمتر...
بحثی است که در مجال دیگری شاید به آن بپردازم ان شاالله...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۴۰
پا پتی

گاهی با کمترین امکانات می توان تبلیغ دین کرد. تکه ای کاغذ که روی یک زنبیل یا ساک دستی منگنه یا سنجاق شده است، شاید تلنگری باشد برای کسی که مبتلی به یک رذیله یا سیئه است.
ساکی که همواره از خالی پر است ولی نمای بیرونی آن پر است از معنا و محتوا...
و صاحب ساک، هر روز این ساک را از خالی پر می کند تا بهانه ای باشد برای حملش و اجرای فریضه امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
چند باری با این ساک و حامل آن مواجه شده ام. معمولا حامل ساک با آن رفتار خاصش مورد توجه قرار می گرفت ولی دیروز وقتی ساک را به دور از صاحبش در گوشه ای از مسجد دیدم، ساک را بدون صاحب ساک قضاوت کردم. کار قشنگی است. چرا فکر می کنیم همواره باید یک برند یا کمپانی را روی چنین محصولاتی تبلیغ کنیم؟ یعنی نمی شود با چاپ یک حدیث یا بیان معنوی روی چنین محصولاتی، فرهنگ ساز بود! فرهنگ سازی شاید خیلی ایده آل باشد ولی اقل مزیت این کار گفتمان سازی است...
ساک دستی هم می تواند رسانه باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۳۵
پا پتی